رمان حس آبی پارت ۱
⚜بسمه تعالی⚜
🍃ᬼ꙰ٖٖٖٜ🌸ᬼٖٖٖٜ꙰🍃part1
زیر دست آرایشگر بودم و اون داشت کبودی های صورتمو پوشش میداد
وقتی پد و براش میکاپش به صورتم میخورد دردش امونمو میبرید
دردش بقدری زیاد بود که حاضر به مردن بودم تا این درد رو تحمل نکنم
تو نگاه آرایشگر ترحم موج میزد ،قبل به اینجا اومدنم، امید خان حسابی این آرایشگرو ترسونده بود… که از وقتی اینجا اومده بودم زبون باز نکرد که تا لام تا کام حرف بزنه…
ولی امان ازین نگاها…
وقتی کار آرایشگر تموم شده بود ،سرمو بالا اوردم و نگاهی به صورتی انداختم که دیگه کبودی و خونمردگی توش نمایان نبود…
دلیل این کارهای امیدخان رو نمیفهمیدم،من کالایی بودم که در قبال بدهی های پدرم بخاطر ورشکستگی بهش داده شده بودم…
میدونستم امید خان هیچ حسی بهم نداره ،طبق گفته خودش براش عین یه کالایی بودم که بقیمت زیاد خریدتش و هیچ ارزشی بغیر از دور ریختن پولش نداشتم….
از جام بلند شدم و به کمک آرایشگر لباسی که به انتخاب امید خان بود رو به تن کردم…
نگاهی به آینه انداختم هیچ حسی نسبت به تغییراتی که تو این مدت کرده بودم نداشتم و یا حتی بخاطر آرایش زیبایی که روی صورتم نشسته بود…..
همون لحظه زنگ در به صدا درومد ،تو نگاه آرایشگر ترس موج میزد ولی من بیخیال تر از این حرفا بودم…
بسمت در رفتم تا از اونجا خارج بشم لحظه ی آخر آرایشگر مچ دستمو گرفت و گفت:مواظب خودت باش و کارتی رو تو دستم گذاشت…
بدون اینکه چیزی بگم کارتو تو دستم مچاله کردم و دور انداختمش…
همون لحظه با امید خان چشم تو چشم شدم…
هیچی تو یخ نگاه امیدخان مشخص نبود
نگاهی بهش انداختم ،کت و شلوار تاکسیدوی مشکی به تن کرده بود…
قشنگ بود عزیزم از کاور رمانت هم خوشم اومد قلمت مانا همینطور پرقدرت ادامه بده😊
فدات 🥂
ممنون قلم خوبی داری لطفاپارت بلندبده
تشکر از نگاه گرمت
حتما
بخوام بلند بالا بدم پارت کم میارم
و عجق وجق میشه
پارت خوبی بود..موفق باشی
ممنون از نگاه گرمتون
قشنگ 👏👏
ممنون از نگاه گرمن 🥂
هوم کنجکاو شدم هوم منتظر پارت بعدم
میتونم از الان بگم قرار توی همه پارت ها کامن بدم و 10 تا امتیاز قلمت قشنگه رویا جان 🙂🍫🍭
کامت*
مرسی عشقم
ممنون امیدوار ب نوشتن شدم ♥️