نویسنده هایی که به مدت یک ماه پارت گذاری نکنن رمانشون از سایت حذف میشه

رمان آزَرم

رمان آزرم پارت ۸۳

4.3
(59)

حتی دنبالم هم نمی آید و قلب من بیشتر و بیشتر می شکند
من از او فقط انتظار عشق داشتم … منِ نازک نارنجیِ محبت پدر ندیده فقط از او عشق می خواستم و دوست داشتن
تحمل داد و فریاد ندارم … برای هرکه می خواهد بد باشد … بکشد … زجر کش کند هر کاری می خواهد بکند بکند فقط با من نه … من را فقط ناز کند
این مردک میانسال که او بود که او را اینگونه برانگیخته کرد؟ … که بود که حتی دنبالم هم نمی آید؟
برای اولین تاکسی سر راه دست تکان می دهم … باید خودم بروم درِ مدرسه سراغ آهو
_______________

راوی:
چشمان سرخ و خون آلودش را ماساژ می دهد و بلند داد می زند
– سیروس کار تعطیله
بدون اینکه منتظر بماند که جوابی از جانب سیروس برسد سوار ماشین می شود و مانند جانی ها می راند
با مهارت و یک دست فرمون ماشین را می چرخاند و نمی داند چگونه خودش را به شرکت می رساند
بدون توجه به منشی وارد دفتر می شود
سلیم سر بلند می کند و همین که می خواهد به شخص بی ادبی که همینطور سرش را پایین انداخته و وارد شده بتوپد سردار را می بیند
مردی با چشمان خونین و رگ هایی بیرون زده و صورتی کبود
سردار درب را می کوبد و وارد می شود
– رد اون بیناموسو زدی یا هنوز خودتی؟
سلیم سرش را دوباره درون لپ تاب فرو می کند
– دارم انجام میدم … بشین یه لیوان آب بخور پسر چته تو؟
سردار عصبی طول و عرض اتاق را طی می کند و خشن می غرد
– چمه؟ … رفته سراغ آرام چمه؟ … به ولله پیداش کنم میگم گور پدرِ شرکت و از کمر نصفش می کنم ‌… سریع باش سلیم سریع
سلیم هم پوف کلافه ای می کند و همچنان کامپیوتر را بالا و پایین می کند … سلیم خدای الکترونیک است
– اون الان نمی تونه به آرام آسیبی برسونه دیوونه نیست الکی الکی با تو دربیفته … الان ترست از چیه تو؟
سردار خودش را سخت روی مبل می اندازد
– رفته زهر چشم بگیره د.یوث
سلیم اوه زیر لبی زمزمه می کند … او رفته آنجا که بگوید همه چیز را برای آرام رو می کند؟
دیوانه است مردک … یک احمق به تمام معناست … سردار دنیا هم کنفیکون شود فقط آرام را می خواهد … تلخ است اما باید پذیرفت
سردار با لحن بدی می گوید
– زر نزن با من کارتو بکن
استرس دارد … نگران است مرد گنده … آرام نفهمد یک وقت؟
با حالت عصبی چندین و چند بار دست زیر بینی اش می کشد … اگر آرام بفهمد می تواند راضی اش کند؟ … اگر برایش توضیح دهد که به ساحل هیچ حسی ندارد و فقط او را می خواهد،قبول می کند؟ … اگر بگوید از بعد اینکه لب های لعنتی اش را بوسید دیگر نتوانست به ساحل دست بزند می پذیرد؟ … وای دست زدن های قبلی اش را چگونه توجیح کند؟ … بگوید دهان و چشم ساحل را بست و فقط و فقط خوی مردانه اش را ارضا کرده باور می کرد؟
خدا لعنتت کند سردار … این شرکت آنقدرها هم مهم نبود که این گند بزرگ را به خودت و آرام بزنی!
صدای همراه با هیجانِ سلیم سردار را هیجانی تر از روی مبل بلند می کند و پای کامپیوتر می کشاند
– یسس … ردشو زدم!
سردار کنار صندلی چرخدار سلیم می ایستد و درون کامپیوتر را می نگرد
سلیم با ژست مغروری به پشتیِ صندلی تکیه می دهد
– بگو خاک پاتم آقا سلیم
سردار نه حوصله ی مسخره بازی دارد نه اعصابش را
– لوکیشنش کن بفرست!
– د.یوثِ نمک نشناس
تیز نگاهش می کند … اکنون وقت مسخره بازی نبود
– سلّیمّ!
سلیم موس کامپیوتر را دوباره در دست میگیرد
– پاچه گیرت ملس شده … فرستادم برات فقط مدام تغییر می کنه چون رد گیری شده هرجا بره لوکیشنه باهاش تغییر می کنه
سردار موبایلش را چک می کند و هم زمان غرغر می کند
– گ.وه تو اون روزی که من این زنیکه رو گردن گرفتم
صدای خنده ی بلند سلیم ناگاه بلند می شود که سردار مانند یک حیوان درنده نگاهش می کند
– بدبخت آرام پارت می کنه!
___________________

درِ مدرسه ایستاده و منتظر بیرون آمدن آهوست … خنده اش گرفته از پسرانِ کم سن موتور سواری که هنر نمایی می کنند … با آن سیبیل های نرمشان
تک خنده ای می کند و زل می زند به درب مدرسه
صدای دریافت پیامی از تلفن همراهش به گوش می رسد
پیامک را باز می کند … یک لوکیشن و … یک پیام!
( سلام خانم دکتر … ببخش که بدون اجازه شمارتو پیدا کردم … اگه می خوای بدونی من کی ام ساعت ۴ بعد از ظهر بیا به این آدرس … شاید کمردردمم درمان کردی!)
و یک ایموجی چشمک زن!
همان مرد امروزی است … همانی که سردار را برانگیخت
هم می ترسد برود … هم می خواهد برود و بداند کیست
اول باید آهو را به خانه برساند و بعد تصمیم بگیرد
صدای آرام گفتن های با شوق آهو به گوش می رسد که سریع موبایل را درون جیبش می چپاند و لبخند زورکی بر لب هایش می نشاند!
______________

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا : 59

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

Sahel Mehrad

پریشان در پریشان در پریشان ...
اشتراک در
اطلاع از
guest
10 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
خواننده رمان
پاسخ به  Sahel Mehrad
3 روز قبل

مبارکه عزیزم موفق باشی 😍🌹

تنها
تنها
پاسخ به  Sahel Mehrad
2 روز قبل

تبریک میگم عزیزم،موفق باشی
ممنون از اینکه تا الان مرتب پارت گذاشتید
این دو پارت چقدر استرس داشت
البته پارت بعدی بیشتر هم میشه فکر کنم

خواننده رمان
خواننده رمان
3 روز قبل

کاش آرام نره پیشش یا سردار قبلش بیاد موضوع رو بهش بگه ممنون ساحل جان

خواننده رمان
خواننده رمان
پاسخ به  Sahel Mehrad
3 روز قبل

بله متاسفانه😑

تنها
تنها
پاسخ به  Sahel Mehrad
2 روز قبل

سردار این جور هست
آرام هم کله شق و یه دنده
دوتایی برای نابودی یه شهر کافین خخخ

دکمه بازگشت به بالا
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x