رمان بخاطر تو پارت ۷۳
……
_ خانم دلارام حبیبی شما ادعای قتل آقای رضایی رو رد میکنید؟
به امید و آرش که کنار من وایستادن و منتظرن که من اعتراض کنم نگاه میکنم و شرمنده سر پایین میندازم و میگم:خیر.رد نمیکنم.
ارش بلند میگه:چی میگی دلارام یعنی چی رد نمیکنم.جناب سرهنگ سوتفاهم پیش اومده تو اصلا کجا رضایی رو دیدی که میگی من کردم.
مرگ یکبار شیون هم یکبار:من کشتم آرش.
سرهنگ رو به سرباز میگه:آقایون بیرون تشریف داشته باشن تا من خبر بدم.
امید قبل رفتنش بهم نگاه میکنه و میگه:چیکار کردی تو؟
با اشک به چشماش نگاه میکنم و میگم:من نفهمیدم دارم چیکار میکنم….ببخشید
(آرش)
از در خارج شدم و خودمو روی صندلی انداختم.سرمو بین دستام گذاشتم.چیکار کرده بود؟
از امید پرسیدم:کی رضایی رو دیده؟
امید درحالی که نگاهش به زمینه میگه:اون روز که مالکی رو گرفتیم.مالکی بهش گفت بره پیش رضایی.احتمالا همون روز.
_بخاطر همین همه چیو تموم کرد . بخاطر همین این همه گریه میکرد. خاک بر سر من کنن که نفهمیدم دردش چیه.
امید اما خیلی ساکته.
در باز میشه و دلارام با یه سرباز خانم میاد بیرون.
امید از اون خانم میپرسه:کجا میبرینش؟
_از ایشون شکایت شده میرن زندان تا زمانی که پرونده بره دادسرا و دادگاه تشکیل شه.
و بعد دلارام رو میبره اما قبل از اینکه ببره دستشو میکشم و میگم:از اینجا میارمت بیرون خب؟قول میدم.
پلک هاشو روی هم فشار میده و بعد میرن.
_باید رضایت بگیریم؟
اینو رو به امید میگم.و اون در جواب میگه:از کی؟
_از پسر رضایی.
اخمی از سر گیجی میکنه و میگه:پسرش کیه؟
_پرهام…پرهام رضایی
پرهام رو یادتون میاد؟اگه نه برید اون پارتی رو بخونید که برای اولین بار دلارام رفت کارخونه
وایییی دختررر بدجور تو خماری گذاشتیمون الان من چطور صبر کنم تا پارت بعددد😱
وای کاش هر جور شده رضایت رو بگیرن از این مرتیکه دلارام چیزیش نشه😪بابا به خدا اینا حقشونه حداقل یه سر سوزن طعم خوشبختی رو بچشن🥺
🥲😂❤️مرسی که خوندی نیوشا جونم
پارت چنده ؟؟
پارت ۱۰ و ۱۱ عزیزم
ممنون قشنگم💚
❤️
خسته نباشی
کوتاه بود ولی.
مرسی عزیزم
فردا یا پس فردا یه پارت طولانی میفرستم حتما
اوه اوه چیشد من هنوزم امید داشتم به طور معجزهآسایی رضایی زنده باشه حالا فکر میکنم پرهام شاید با یه هدفی بیخیال شکایتش شه
😂😂
مرسی که خوندی لیلا جونم ❤️
اگه بتونم فردا پارت میزارم حتما
حالا خبه بر رضایت پرهام شرط ازدواج بزره😕طفلک آرش🥲
😂😂فکر خوبیهه
عه نهههههه اصنم فکر خوبی نیس عههه😂😂😂
فاطمه جون زیبا بود چرا نگفت درگیر شد و برای دفاع از جونش این کار رو کرد که؟ قبل دستگیر ی بعد امید که شنید هم دلارام سوال نکرد رفتی پیش رضایی یا نه؟ پلیس ماجرا تحقیق نکرده که؟ آدم کشته شده ولی برا دفاع از نفس (جان)خودش بوده بجای که بره وکیل بگیره می خواد رضایت بگیره؟
مرسی که خوندی و نمیدونی این دقتت چه حس خوبی بهم میده
اما بزار ببینیم تو پارت های بعدی چه اتفاقی میوفته