رمان رزا پارت دو (2)
خسته و کوفته نا امید از باشگاه اومدم بیرون لعنتی چرا بس دو کیلو فقط اومدم پایین اه هم مربی گفته بیست دقیقه بدوم نفس نفس میزدم و جون نداشتم دیگه حتی اروم راه برم وایسادمو پادمو محکم به زمین کوبیدم که تا مچ پام تیر کشید..
_تو روحت رزا بی لیاقت
از درد پام صورتم جم شد
_ای خدا منو تبدیل کن به کیوی نه نه کیوی نه به هلو تبدیلم کن حداقل قشنگ باشم فک کن دوماه هر روز بری باشگاه دوکیلو کم کنی دو کیلو همش خاک تو سرت رزا خاک
داشتم خود خوری میکردم و آروم آروم میرفتم سمت ماشینم تا دیگه برم خونه
یه موتوری از کنارم رد شد
_آخه خپل تو رو چه به دویدن
بعد با رفیقش شروع کردن به هر هر و کر کر کردن من با عصبانیت برگشتم سمتشون
_خپل عمته گاو الاغ بیشعور
اون دوتا دیگه نخندیدن و زل زدن به من
حتما در حال تحلیل چرت و پرتی بودن که گفتم سمت راستی که مثل نی قلیون لاغر بود با آرنجش زد به پشت سریش
_سیا این خپله چه خوشگل موشگله چشاشو نگا
_آره خوشگله.
_خوشگله اما یه خوشگل خپله
دوباره هر دوتاشون شروع کردن با اخم زل زدم به لاغره
_بیا برو گمشو لاغرمردنی
_خوشگل خپلی چجوری هم بیام هم برم
_وقتی بهت میگم بیا برو گمشو یعنی گورتو گم کن
_گیر چه خری افتادماا خب چجوری هم بیام هم برم؟
دستم انداخته بودن بد جور
_خودت گیر چه خری افتادی احمق بیشعورررر
بعد که حسابی جیغ کشیدم فهمیدم گل به خودی زدم
اون دوتاهم فقط از منه بدبخت میخندیدن
سلام اسم رمانو چرا عوض کردی گیج شدم😂
سلام اسم رمان عوض نشده فقط عکسشو عوض کردم
از بس هر کی میاد دوسه پارت میذاره و ول میکنه میره با یه رمان دیگه اشتباه گرفته بودم ببخشید
🤦😂