رمان کاوه پارت ۳۵
شش ماه بعد
بعد ترخیص شدن از بیمارستان و بازداشت و بازجویی بلاخره وقت دادگاه معین شد
من به همراه متین و کیانوش و کیارش در یک ماشین
شیخ و کوروش و هامون هم در ماشین دیگر
این چند روز برخلاف همیشه همه سکوت کرده بودیم
هرکس به سرنوشت خودش فکر می کرد
به این رای دادگاه چگونه خواهد بود
تخفیف جرم شامل حالمان میشد اما مقدارش را قاضی تعیین می کرد
با توقف ماشین یکی یکی پیاده شدیم
داخل راهرو ایستادیم تا قاضی بیاید
چشمانم می چرخید روی متهمانی که با چهره ای نامید چشم بسته و سر به دیوار تکیه داده بودند
شاید اگر من هم شرایط آن هارا داشتم حالم بهتر نبود !
بلاخره نوبت رسید و داخل شدیم
ردیف متهمان نشستیم
متین سرش را طرفم کج کرد
متین _ مطمئنی حکم اعدام نمیدن؟
این سوال را بیش از هزار بار پرسیده بود
_ آره مطمئنم
قاضی شروع کرد
گاهی همهمه میشد
گاهی دعواهای لفظی…
متهم ، متهم دیگری را محکوم می کرد
دفاع چه سودی داشت ؟
وقتی تمام اسناد و مدارک را قاضی در دست داشت
در آخر چکش قاضی محکم بر روی میز زده شد
سکوت شد برای اعلام نتایج دادگاه
ناخودآگاه سر برگرداندم
نگاهم به سهیل خورد اما او متوجه نشد
ریش هایش را اصلا وقت نکرده بود بتراشد
برادر بیست و پنج ساله ام به سی ساله ها می خورد
همانطور که به پیش رویم خیره بودم زمزمه وار شروع کردم :
_ کاش هیچ وقت با سیروس آشنا نمی شدم کاش آنقدر پول پرست نبودم نباید پای تورو به این لجن باز می کردم…
پرید وسط حرفم
متین _ ببین تو تا هرجا بری من باهاتم چه جهنم باشه چه بهشت
با کمی مکث دوباره ادامه داد:
متین _ هرچند اون روز که اینو گفتی باید تو دهنت می زدم بتمرگی سرجات ولی حالا که باهم شروع کردیم باهمم تمومش می کنیم
نفس عمیقی کشیده و دوباره به عقب نگاه کردم
این بار چشمانم دقیقا با چشمان سهیل اصابت کرد
حس بدی بود از اینکه برادرت خلافکار باشد نه؟
حس بدی نبود؟
بود…
سرم را چرخاندم
نمیدانم نگاه کردنم برای چه بود اما دلم میخواست واکنشش را ببینم
چهره اش داد میزد غم درونش را
از حمله های عصبی اش خبر داشتم
خودش نگفته بود از سیاوش شنیده بودم
ترسم از بعد دادگاه بود
بعد اعلام حکم …
چه بلایی بر سرش خواهد آمد؟
ا………
رای دادگاه صادر شد
قاضی حکم می داد و من هر لحظه سرد تر
منی که به متین دلگرمی می دادم حال خودم داشتم پس میافتادم
دستان یخ زده ام را مشت کردم
قاضی _ جناب کاوه رشیدی ؟
سر بالا آوردم
_ بله؟
قاضی _ جناب کاوه رشیدی به جرم فروش مواد مخدر و مشارکت ضرب و شتم و…به سه سال حبس و به مبلغ ششصد میلیون ریال و پنجاه ضربه شلاق محکوم می گردد
سه سال ؟
زیاد بود !
چرا دستانم حرکت نمی کرد تا محکم به سرم بکوبم
پلک فشردم
کاری از دستم بر نمی آمد
ظلمی بود که خودم بر خود کرده بودم …
ا…………
طولی نکشید تا به زندان منتقل شدیم
وکیل بند زندان راهنماییمان کرد
روی تخت اول نشسته و وسایلم را کنارم گذاشتم
آرنجم را بر زانو گذاشته و سر روی دستانم گذاشتم
خدایا…
من تازه رنگ خوشبختی را دیدم!
زود بود …
زود بود تا این رنگ تیره دوباره مهمان روزهای زندگی ام شود
اگر این پایان تاوان گناهم باشد حرفی نیست
تحمل میکنم
تحمل میکنم
متین کنارم نشسته و دست دور شانه هایم گذاشت
_ نکن
متین _ غصه نخور دیگه تموم میشه چشم بهم بزنی تموم میشه
_ آره تموم میشه
متین _ خب یکم حرف بزن دق نکنی
_ نمیکنم
متین _ کاوه…
روی تخت دراز کشیدم
_ برو میخوام بخوابم
دستش را به هلال گوشم رساند
دیگر نمی خندیدم
بدتر شدم
قطرات اشک بالشت را خیس می کرد
نفهمیدم چقدر زمان گذشت تا خوابم برد
خوابی که آرزو می کردم بیداری ای نداشته باشد
نمیدونم چرا من از زندان بدم نمیاد😂😂
زندان خیلی باحاله
یه خوانندههایی توش پیدا میشن که از هر چی خواننده میشناسی خوشصداترن(بگم تو فیلما دیدم بده؟🙄 در هر حال خوانندهها همه جا هستن دیگه😊)
دوستای جدید پیدا میکنی
البته از نظر من زندان فقط زندان مردانه. با زندونای زنانه حال نمیکنم چون قطعاااا یه فالگیر لافگو توش پیدا میشه🙄
سه بدی داره زندان. اولیش همون مجازات شلاق و ایناست. دومی شاهد ضجه و ناله اعدامیاس. سومی هم درگیری تو زندانه.
در کل اگه با گناه و جرم نری زندان، زندان همچینم بد نیستا😂ولی وقتی با جرم میری زندان یه جوریه انگار بهت زور گفتن و خود همین زور باعث میشه حس کنی زندگیت تباه شده البتهههههه زندان فقط یه هفتهش یا دو هفتهش حال میده سه سال حقیقتا زیاده😂
خواهر تو جوری میگی فک کنم چندسالی آب خنک خوردیااا🤣🤣🤣
زندان فقط اونجا که دعوا میشه
بعد وقتی جداشون میکنن عین شیرزخمی همو نگا میکنن
عین مدرسه پسرانه میمونه🤣🤣🤣دوستای جدید چی پیدا میکنیییی اونجا همه مهارت دارن باید دور بشی میفرستنت آدم شی نه تفریح 😅🤣🤣🤣🤣
حالا که انقدر دوست داری تازه بی گناهم هستی پاشو یه مددی برسون جای کاوه برو🤣🤣🤣
الان میگم کاوه بیاد بیرون تو بری 😂
لطف میکنی چون خیلی دوست دارم سری به زندان مردانه بزنم😂
اتاق فرمان یه حبس ابد با اعدام به ایشون تقدیم کنید سریععععتر😂🤣
😂😂
سه سال زیاده تازه شلاق هم بچه ی بیچارم تازه رنگ خوشیو دیده 😭نرگس خانم قاضی ظالم جون من دیشب از کی کینه گرفته بودی اومدی سربچم خالیش کرده 😂سه سال زیاده کمتر راه نداره 😅ولی جدا عالی بود تونستی نفسمون بند بیاری ضربان قلبمو بالا ببری استرسم که نگم پس فوق العاده بود👍👍😁
سه سال تازه کمه اونم بخاطر اینکه خیلی فعالیت نکرده بود تو این کارا تازه تخفیفم خورده بهش وگرنه بیشتر میگرفت😭😂
یجوری مینویسم غصه نخورین تااازه تو زندان قراره یه اتفاقی بیافته 🤩
ممنون از همراهیت قشنگم🤍🌚
اره میدونم اتفاقاخیلی کمه مجازاتش😁😁 ولی خوب ناسلامتی مادرم کدوم مادری حبس بچشو میخواد از این جهت هم نگاه کن😂😂😂😂😂😂😂
وای سر این حبس و…قشنگ گوگل و شخم زدممم 🤣🤣🤣
چیزایی سرچ کردم که گوگل جوابگو نبود🤣🤣🤣
بچتو آزاد میکنم ننه حرص نخوررر
فکرکنم زندان بانچی خوبی شدی حرفهای 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
میگم نرگس جون شما قصد کشتنمونو داری ولله من هنو جوونم کلی آرزو دارم به همین زودی نمیخوام بمیرم اینجوری ادامه بدی اون حملات عصبی سهیل به من سرایت میکنه تضمین نمیکنم دیگه حتی اتاق فرمان به دادم برسه اون از آتوسا که اگه جواب بله رو به پوریای عوضی بله من خودکشی میکنم این از کاومم که به سه سال وشلاق محکوم شد چه کردی بامون نرگس بانو🥶🥶🥶😂😂😂😂😂
باورکن یه ماجراهای هیجان انگیزی دارم که باورتون نمیشه فقط چندتا پارت تحمل کنین بعدش خیلی قشنگ میشه بتول😍🫀
آتوسام هواشو دارم نمیزارم بدبخت شه 😂🫂
اگه بخواین حرص و غصه بخورین ناراحت بشین دیگه پارت نمیدم🥲💔😿
نه قربونت برم خواهری من شوخی کردم بات هر رمانی دیالوگ های غمگین پراسترس وهیجان یا شادی بخش و… داره واینه که زیبایی یه رمان چندبرابر میکنه اینکه تو طول رمان حرص بخوری خوشحال شی وناراحتشی استرس بگیری عصبی بشی همه اینا حالاتی که تو طول رمان نویسنده بایدبه خواننده هاش القا کنه تارمان کسل کننده نشه منم مطمئنم هرپارتی که بدی خیلی عالی وبینظیره ببخشید اگه باحرفام ناراحت کردم قلبم😘😘😘🙂🙃🙃
و من بخش گریه دار رو خوب به خواننده القا میکنم 😂😂😂
نه بابا ناراحت نشدم شماها ناراحت نشین منم نمیشم 🫂🤍
قربونت عزیزدلم فداتم❤️❤️❤️❤️
بچممم😭نباید میرف زندان گوناه داشت
شلاقققق شلاققق اخههه برا چییی بابا دووم. نمیارههعه😐نرگسسس نزا شلاق بخورهههه🥲🔪🔪
فقد یه سوال متینم افتاد زندان؟
خدایی عشق کردن از رفاقت متین و کاوه دمشون گرم
امیدوارم زودتر سه سال بگذره و طعم خوشبختیو بچشه بچه خیلی سختی کشیده🥲
خسته نباشیی🎊❤
آره متین دوسال حبس خورد
متین کاوه کیارش کیانوش با هامون تو زندانن
اونای دیگه اعدامن🔫
سلامت باشیییی جیگر😍🌻
خداقوت نویسندهجونم😍👏🏻 قشنگ پشیمونی کاوه رو نشون دادی، این پارت واقعاً کشش خوبی داشت و صحنهها به خوبی کنار هم قرار گرفته بودند، موفق باشی همیشه😊
ممنونم لیلا جونم😁❤
لیلا نمیای ایتا؟
خوشحالم که اینو میگین😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
سه سال حبس.
بنظرم برای کاوه مدت زیادی هست
ولی در واقعیت این زمان برای مجرم ها بیشتر هم باشه
دیگه من با تحقیقات به این نتیجه رسیدم تازه تخفیفم دادم😂