نویسنده هایی که به مدت یک ماه پارت گذاری نکنن رمانشون از سایت حذف میشه

رمان آزَرم

رمان آزرم پارت ۳۷

4.5
(54)

 

نمی دانم چرا کنار او ژن لوس بودنم مدام بیان میشود؟!
– اعتماد به نفست بالاست دکتر … چهارتا کیک رنگی بچگونه که این همه ادعا نداره
نگاهم چپ چپ می شود
همیشه همینقدر ضدحال است
فقط می خواهد به یک نحوی اذیت کند
– اولا کیک نه و کلوچه … دوما اول بخور بعد اگه تونستی بگو بده … سوما من سنگم که درست کردم با جون و دل باید بخوری آقای شاهرخی این قانونه اصلا از این ببعد
با لبخند گوشه لبش که هر چند وقت یک بار پدیدار می شود عشق می کنم
از دیشب خیلی چیزها بین ما تغییر کرده
من برگشته ام کنار مردی که روزی به خودم قول دادم دیگر حتی سایه اش را هم نبینم
آرام سست عنصر نیست فقط عاشق است
چه کار می شود کرد؟!
دست دراز می کند و یک کلوچه بر میدارد
رگ های برآمده ای که حسادتم را تحریک می کند
اصلا به چه حقی تیشرت می پوشید؟
آن هم انقدر تنگ … یک باره نپوش دیگر لعنتی
کلوچه را جلوی چشمانم به دهانش می برد
– قرمز سک…سی
الفاظ بی حساب و کتابش دیگر نور علی نور است
– این طرز حرف زدنتم درست می کنی قانون دوم … در ضمن … این زرشکی بود نه قرمز
کلوچه که در دهانش جویده میشود چشمانش گشاد می شود و چه کسی می تواند لبخند مغرورانه مرا از بین ببرد؟
سریع می جود و من از مزه ناب شیرینی هایم آگاهم
– جادوگری؟ … چمیدونم دعا ثنا می کنی؟ … بد مصب این الان چی بود دادی به خوردمون؟
می خواهم قهقهه بزنم و من چگونه این همه سال نداشتنش را دوام آوردم؟
– بچگونه بود که … ازم معذرت خواهی کن زود باش
بی توجه به من کلوچه دیگری در دهانش می گذارد و با لذت می جود
یک سردار است و شکمش
سر این شکم لعنتی حتی قادر است آدم بکشد
با لبخند و یک دنیا عشق نگاهش می کنم
– دعا ریختم توش …‌ دعای زبان بند مردای دریده
مسخره می کند و من زیادی دلتنگ این روی خوش خلقش بودم
– نه بابا؟
لبخندم دندان نما می شود
– اهوم … همه نوع دعایی داریم … زبان مادر شوهر بند … زبان خواهر شوهر بند … همه چی
خنده تو گلویی می کند که قلبم می رود
– شِر نگو آرام … یه رنگ مردونه تو اینا نی!
بی توجه به غرغر هایش گردن کج می کنم
– من نیاز ندارم … طلا دوسم داره
نگاهش از کلوچه ها به صورتم کشیده می شود
منظورم مشخص است
حرف از زبان مادر شوهر بند شد و طلا … مادر بزرگ سردار … من را دوست داشت نیازی به زبان بند نبود
انگار کلافه می شود که دستی به صورتش می کشد
– ببین خودت زنگ و میزنی‌ بعد من قاطی می کنم … بین دستام می لرزی گند میزنی به حالم که باید ولت کنم
دود از سرم بلند میشود و حسی به نام شرم صورتم را گلگون می کند
هوای لعنتی چقدر گرم است
زودباش آرام قرار نیست مانند دختر های نوجوان با یک حرف بیخود ذوق کنی و سرخ شوی
– ببین منو … اون روی دریدتو نشونم بده ببینم
بی توجه بر می گردم تا بگریزم
فرار کنم از او که برگشته بود به تنظیمات کارخانه
حقیقتا به آن سردارِ کبریت بی خطر عادت کرده بودم
مانتو ام از پشت کشیده می شود که جیغ خفه ای می کشم
و این سردار روز به روز عوضی تر می شود
با چشمان درشت سمتش بر می گردم
– داشتی قانون میذاشتی … آرام از امروز به بعد … مو بیرون ریختن … لباس تنگ و کوتاه … بدن خودمه و خوشم میاد و بهم میاد نداریم … منو نگا کن … آرام آویزه گوشت بشه … گذشت دورانی که جمعت می کردم هیچی نمی گفتم … یه خط قرمز دارم می کشم جلوت … همکارمه و استادمه تو مِنو من تعریف نشده پا کج بذاری میشم همون عوضی که به ریشم می بندی خب؟
اُرد دادن هایش آشتی نکرده شروع شد
یک تفاوت بزرگ بین او و پدرم
صالح بزرگ هرگز من را منع نمی کرد
به پوششم کاری نداشت
اما سردار …
ناله وار سر به آسمان بلند می کنم
– وای خدا شروع شد … جیگرمو می خواد خون کنه … ول کن لباسمو برم دیرم شده
و رها کردن از سردار لجوج بعید است
بیشتر می کشد
آرام لعنتی چرا لبخند می زنی به قلدری هایش؟!
– نکن عه … شکوه میبینه
نقطه کور خانه از شانس همینجا بود و نمی توانستم با این حربه بگریزم
– چشمتو نشنیدم … از این ببعد فقط چشم داریم … میگی چی؟ … چشم
چشم هایم را در حدقه می چرخانم
دستانم روی سینه اش است اما زور من کجا و قدرت او کجا
– تموم شده دوره مردسالاری شاهرخی … سردار بخدا دیرم شده اذیت نکن
چشمانش روی تک تک اعضای صورتم می چرخد
پیشانی اش که با حرص به گونه ام فشرده می شود بی اختیار نفس هایم یکی در میان می شوند
پنبه و آتش … تنها بودن یعنی نزدیکی و مقصر این من نبودم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا : 54

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

Sahel Mehrad

پریشان در پریشان در پریشان ...
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
خواننده رمان
3 ماه قبل

خانم دکتر هم خیلی شیطونی بلده ممنون عزیزم خسته نباشی

Batool
Batool
3 ماه قبل

از دست این دوتا دیونه ها یعنی زوجای عاشق فقط سردار وآرام 😅😅😁مرسی خوشکلم عالی بود

تنها
تنها
3 ماه قبل

عالییییی عزیززززم
این آرام ورپریده هم خوب سردار دیونه میکنه
احسنت به این قلم زیبا

دکمه بازگشت به بالا
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x