نویسنده هایی که به مدت یک ماه پارت گذاری نکنن رمانشون از سایت حذف میشه

رمان آزَرم

رمان آزرم پارت ۵۷

4.5
(68)

 

آرام با حال بد سمت آشپزخانه می رود و واقعا حالش خوب نیست
دیگر ذله شده
کابینت ها را با حرص می گردد و این برق لعنتی هم نمی آید و نور فلش گوشی اذیت می کند
– منو به زور آورده شمال که بره خودشو آش و لاش کنه دقم بده … صورتش زخمی شده عین خیالش نیست
بالاخره جعبه کمک های اولیه را پیدا می کند
– خدا منو بکشه از دست شما راحت شم
آرام میز وسط مبلمان را جلو می کشد
چسبیده به زانو های سردار قرارش می دهد و او نمی داند دلیل این حال ناخوش سردار چیست
سردار با تَشَرِ آرام چشم هایش را باز میکند
– پاهاتو جمع کن رد شم
حرف نگاه سردار را نمی فهمد … امشب همه چیز ترسناک شده
– بیشتر از این جمع نمیشه رد شو خودت
هیچ درکی از میزان عصبانیت آرام ندارد
آرام مشت محکمی روی زانویش می کوبد و از روی یک پایش رد می شود
بین پاهایش روی میز روبه رو می نشیند
– فقط قد دراز کرده … تکیه نده بیا جلو
سردار بالاتنه اش را جلو می کشد و دستانش دو طرف بدن آرام روی میز قرار میگیرند
با چشمانش نوازش می کند جای جای صورتِ دخترکِ عصبی که حواسش پیِ ریختن پتادین روی پنبه است
نگاهش که می کند آن تصویر لعنتی با حوله اش جلوی چشمانش سبز می شود
لعنت … باید نگاهش را هرچه زودتر بگیرد
سر آرام بالا می آید و خیرگیِ اورا می بیند
دخترک اخم هایش بیشتر در هم می رود و پنبه را محکم روی زخم ابرویش می کشد
صورت سردار در هم می شود
دلبرِ ظالم از رنج سردار خبر ندارد … خبر ندارد امشب چه شب خوفناکی است … خبر ندارد او اکنون پرنسسی است که دیو قصه زندانی اش ‌کرده
سردار اما نمی تواند نگاه بگیرد … چه کند؟ … چه کند که هوسِ دختر صالح بپرد؟
او مانند پدرش یک حیله گر تمام عیار است
پدر با اسلحه می کشد و دختر با نگاه
آرام با دقت زخم هایش را تمیز میکند
– دیوونه ای یا آستانه ی دردت بالاست؟
سردار با نوک انگشت موهای زیبایش را پشت گوش می برد
صورتش را نزدیک تر می کند و همه ی حواس آرام به کارش است
نگاه سردار زوم می شود … روی یک نقطه … دو لب کوچکِ مست کننده … آن برامدگی کشنده … درست وسط لب بالایش
این لب ها را بارها بوسید اما حکایت سیر نشدن هایش را نمی فهمد
حالش خوب نیست … گمان نمی کند حس های مردانه اش این بار با یک بوسه ی نامتعادل آرام شوند
جلو تر می رود و آرام فکش را محکم در پنجه میگیرد و می چرخاند
– به من دست زدی نزدی … درست وایسا تکونم نخور
چه می فهمد این دختر از مرد بودن؟ … چه می فهمد از خواستن؟
امشب آخرین شبی است که با خیال راحت میگذرد … گمان می کند سردار به راحتی از دستش می دهد؟
رو به نیم رخ سردار لحن غم ناکش به گوش می رسد
– اگر برای خودت مهم نیست که چه بلایی سرت میاد برای بقیه مهمه … خیلی ام مهمه … اونقدر مهمه که بغضِ زخم صورتت داره منو می کشه
امشب زیادی غمگین است … پر از ترس و اندوه است … سرشار از حس نفرت و عشق
سردار رو می چرخاند و پیشانی اش به بزم پیشانی آرامی که تلاش میکند گریه نکند می چسبد
می خواهد نفس بکشد دختر دشمن را … دختر قاتل پدرش را
آرام عقب نمی کشد و قطره ی مرواریدی بی هوا از چشمش فرو می ریزد
نفس می زند میان نفس های سردار
– این همه خشمت منو می ترسونه … می ترسم سردار
سردار با یک دست کمرش را در بر می گیرد و دست دیگر گلویش را لمس می کند
نمی دانند دقیقا چه زمانی پنبه از دست آرام افتاد و دستش پشت موهای کوتاه سردار رفت
– تو این مردِ خشن نبودی … می ترسم ازت
سردار صورت به صورتش می مالد و گوشه ی لب های دخترک می شود قدمگاه لب های سردار
می بوسد و نزدیک تر می شود
یقه ی تیشرت دختر را کمی پایین می کشد
بی ربط با صدای دو رگه اش پچ می زند
– خیلی خوشکلی دختر صالح … خیلی زیاد
آرام می خواهد لذت ببرد ها اما آن دختر صالحی که از دهانش خارج شد نمی گذارد
حالشان خوب نیست … هردو نفر
دستش لبه ی پایین تیشرت آرام می نشیند
با لحن خوفناکی جمله ی قبلی اش را نقض می کند
– زر مفته … گ.وه خورد هرکی گفت تو دختر صالحی … تو دختر منی … مال سرداری
آرام آتش می گیرد و نمی داند بخندد یا گریه کند ؟
شاد باشد یا غمگین شود؟ … همراهی کند یا عقب بکشد؟
سردار ناگاه تیشرت دخترک را بالا می کشد و صحنه رو به رویش …
آرام چشم می بندد و چه خوب که برق ها رفته
سردار اما تماما چشم شده … نگاه می کند و با نگاهش می بلعد … چه خوب که دختر خدا پیغمبر حالی اش نیست
صبری ندارد دیگر … دیگر نمی تواند
با قدرت بدن آرام را بالا می کشد و اکنون صحنه ی جذاب تری دارد … یک بالاتنه ی کشنده
قبل از هرکاری باید اجازه بگیرد … سردارِ یاغی اجازه می گیرد برای لمس تن یک دختر …عشق نیست چه مزخرفی است پس؟
زانو های آرام دو طرف پهلوهای سردار است و بدن هایشان چفت
سردار به زحمت چشم می گیرد و دستان کنکاش گرش را غلاف می کند
سرش گودی گردن دخترک را می پوشاند و درون گوشش زمزمه می کند
– خشم منو آروم کن … آرام من از عالم و آدم کینه دارم … از خودمم کینه دارم … این عطش منو بر طرف کن تا دودش تو چشم بقیه نره
تن بی لباس آرام می لرزد … این پسرک غمگین و عصبانی را چکار کند؟
آرام اعتقادی ندارد … تنها اعتقادش سردار است و سردار اکنون غمگین ترین و عصبی ترین است
دخترک ساده گمان می کند اگر مرهم شود سردار یادش می رود … می خواهد شانسش را امتحان کند … شاید اندوه و خشم مرد بخوابد
شاید …
بدنش را کمی عقب می برد و اگر همه جا روشن بود قطعا اکنون از خجالت میمیرد
لعنت به این حس های جدیدی که کنار او داشت … یک حس زنانگی که سر به فلک می کشد
دستش لبه ی تیشرت سردار را لمس می کند و همین که بالا می کشد دیگر هیچ چیز قابل کنترل نیست
نه سردار قابل کنترل است … نه لمس های بیشرمانه اش ‌… نه حتی افکار دخترانه اش که به زنانگی گرایید
گیره ها باز شد … پارچه ها دریده شد … نفس ها آمیخته شد … لب ها به گزگز افتاد
سردار نقطه به نقطه را لمس کرد … نقطه به نقطه ی تن و بدن دخترک را مهر مالکیت زد
زمزمه هایش نفس های آرام را تنگ کرد
کاناپه ی بزرگی که شاهد هم آغوشیِ دردناکی است … هم آغوشی که غم از سر و رویش می بارد
و این صدای جیغ بلند آرام است که در ویلا می پیچد
شاید خشم سردار فروکش کند ….
_______________________

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا : 68

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

Sahel Mehrad

پریشان در پریشان در پریشان ...
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
تنها
تنها
3 ماه قبل

بسیار زیبا بود ساحل جون
سپاسگزارم،توصیف ها بی نظیر هستند

Batool
Batool
3 ماه قبل

خیلی زیبا خیلی واقعازبانم عاجزه معرکه ای تو دختر احسنت

لیلا مرادی
لیلا مرادی
3 ماه قبل

دلم براشون می‌سوزه، گناه دارن😥 حس می‌کنم حال سردار آرامش قبل از طوفانه و رنج‌های بیشتری سر راه آرام قرار می‌گیره💔

به خوبی می‌تونی حس‌ها رو به خواننده منتقل کنی و درد عمیقی میون کلمات نهفته شده.

لیلا مرادی
لیلا مرادی
3 ماه قبل

مهارت بهتر نوشتن

برگرفته از سایت رمان‌نویسی(رمان‌بوک)

اگر کسی از من بپرسد که همه‌ی تجربه‌ی خود را در نویسندگی، در دو یا سه جمله خلاصه کن،‌ می‌گویم:
۱- برای خلق نوشته‌های زیبا و خواندنی، یا باید تخیل بلندپرواز داشت یا اندیشه‌ای بکر و بدیع. راه دیگری وجود ندارد. باور کنید.
۲- خواندن پیوسته‌ی شعر، برای تقویت قلم، بی‌نهایت لازم است.
۳- زیباترین متن، ساده‌ترین متن است، و سادگی یعنی بی‌پیرایگی،‌ نه بی‌مایگی.
کلیک کنید تا گسترش یابد…-رضا بابایی

برای ما که دست‌به‌قلم هستیم بسیار حائز اهمیت است که همواره دغدغه‌ی بهبود مهارت‌های نوشتاری‌مان را داشته باشیم و پیوسته به آن بیندیشیم. در ادامه ۲۵ پیشنهاد برای تقویت مهارت نوشتن را با شما به اشتراک می‌گذاریم:
بیشتر آزادنویسی کنید
آزادنویسی یعنی قلم‌به‌دست بگیرید و بی‌وقفه بنویسید. در این نوع از نوشتن جریان تداعی‌های ذهنمان را دنبال می‌کنیم، به کیفیت و محتوای نوشته‌هایمان هیچ اهمیتی نمی‌دهیم و حواسمان را به کمیت کار و بی‌وقفه نوشتن معطوف می‌کنیم. آزادنویسی یکی از مهم‌ترین تمرین‌ها برای یک نویسنده است؛ برای او مثل فیزیوتراپی قلمی‌ست و به او کمک می‌کند فاصله‌ی بین آنچه در ذهن می‌پروراند، با کلماتی که روی کاغذ می‌آورد را کم و کمتر کند.
هر روز شعر بخوانید
خواندن روزانه‌ی شعر از آن جهت مهم است که قدرت تخیل ما را می‌پروراند، فرصتی برایمان فراهم می‌کند تا از چارچوب‌های ذهنی خود فراتر برویم و جهان را از زوایای تازه‌ای بنگریم. به قول «محمود کیانوش» شعر زبان کودکی انسان است.
بهتر است در طول روز خود را در معرض خواندن چند بیت/ سطر شعر قرار دهیم، به تعبیرهای شاعرانه‌اش دقت کنیم و از خود بپرسیم: «این شاعر چطور تونسته با کلماتی ساده چنین جهان متفاوتی رو خلق کنه؟»
پیشنهاد می‌کنیم طیف وسیعی از شعرها را بخوانید، از غزل و قصیده گرفته تا شعر مدرن. دو سایت پیشنهادی برای خواندن شعر: گنجور و اِکولالیا
برای نوشتن روتین مشخصی لحاظ کنید
بکوشید در زندگی روزمره‌تان نظم نوشتن را ایجاد کنید. هر روز رأس ساعت مشخصی پشت میز کارتان بنشینید،‌ برای کمیت کار میزان حداقل و حداکثری را لحاظ کنید، برای مثال: حداقل یک ساعت، ده صفحه، یا هزار کلمه و حداکثر چهار ساعت، بیست صفحه یا پنج هزار کلمه بنویسید.

سعی کنید با تمام توان از کمیت کار مراقبت کنید تا به‌مرور زمان به کیفیت هم برسید.
یک تعهد عمومی ایجاد کنید
می‌توانید از رسانه‌های شخصی‌تان کمک بگیرید و یک تعهد بیرونی ایحاد کنید، برای مثال قرار بگذارید هر روز یک کپشن اینستاگرامی بنویسید، یا هر روز یک یادداشت تلگرامی تازه در کانال اختصاصی‌تان منتشر کنید، یا هر روز پست جدید وبلاگتان را با گروه دوستانتان به اشتراک بگذارید. یادتان باشد که در اعلام این تعهد منطقی عمل کنید. چیزی نگویید که نتوانید انجامش بدهید و در نهایت فقط عزت نفستان را خدشه‌دار کنید. زندگی‌تان را به دقت مورد بازبینی قرار دهید و با توجه به شخصیت و سبک زندگی خود، به یک تعهد عمومی مناسب و هوشمندانه دست یابید.
بیشتر کتاب بخوانید
خرده‌خوانی را جدی بگیرید، یعنی برای کتاب خواندن وقت بدزدید. در میان کارهای زیادی که در طول روز انجام می‌دهید، با خواندن از روی کتاب‌های مورد علاقه‌تان به خود پاداش دهید. از طرفی بکوشید به مرور سبد مطالعاتی‌تان را متنوع‌تر کنید. فقط کتاب‌های مربوط به یک حوزه را نخوانید، و بکوشید طیف گسترده‌ای از موضوعات را مطالعه کنید. موضوعات پیشنهادی برای مطالعه‌ی رنگین‌تر: خواندن کتاب‌های مربوط به روانشناسی، جامعه‌شناسی، بازاریابی، معماری، کشاورزی، تاریخ، زمین‌شناسی و…
بیشتر سرچ کنید
هر روز عامدانه چند دقیقه در گوگل جست‌وجو کنید تا جاهای خالی را کشف کنید. با دقت صفحه‌ها را بالاوپایین کنید. چه تیترها، موضوعات، عکس‌ها یا واژگانی را می‌یابید که دلتان می‌خواهد درباره‌اش بنویسید؟ آن را در لحظه یادداشت کنید و بکوشید چند کلیدواژه به آن بیفزایید. شعله‌ی ذوق به نوشتن را با جست‌وجوی هرچه بیشتر و بهتر برافروخته کنید. خودتان را محققی بدانید که با قلمش جهان‌های ناشناخته‌ای کشف و نمایان می‌کند.
پیاده‌روی روزانه را فراموش نکنید
پیاده‌روی را هر طور شده در برنامه‌ی روزانه‌تان بگنجانید. سخت نگیرید،‌ بعضی روزها همین که تا سر کوچه بروید و بازگردید هم عالی‌ست. مهم این است که بدنتان در حرکت باشد. بدنتان را به تحرک وا دارید تا ذهنتان هم پویا شود.
بازخورد بگیرید
به‌جای بازخورد گرفتن از خانواده، دوستان و آشنایان که احتمالن قربان‌صدقه‌ی دست‌وپای بلوری نوشته‌هایتان بروند، از اهل قلم بازخورد بگیرید. باید همواره در پی گسترش دامنه‌ی ارتباطی خود باشید؛ نویسندگان کاربلدی که در شبکه‌های اجتماعی فعالیت دارند بیابید، گفت‌وگو را بیاغازید و از آن‌ها بخواهید به کار شما بازخورد بدهند.

نکته‌ی بسیار مهم: اگر شما تا این اندازه جدی هستید که از نویسندگان بازخورد بگیرید،‌ پس نگرش درستی دارید. تفننی عمل نمی‌کنید و گرفتن بازخورد منفی به‌جای ناامید کردن شما، راه تازه‌ای برای بهبود نوشتن پیش پایتان می‌گذارد.
از روی متن‌تان با صدای بلند بخوانید
وقتی نوشته‌تان کامل می‌شود، با صدای بلند از رویش بخوانید. کجای متن روان خوانده نمی‌شود؟ کجا گیر می‌افتید؟ حس می‌کند ریتم کجای نوشته بهم می‌ریزد؟ تمام این موارد را یادداشت کنید تا متن‌تان را دوباره مورد بازبینی قرار دهید.
ویرایش متن را جدی بگیرید
همانقدر که روی نوشتن پیش‌نویس اولیه‌ی متن کار می‌کنید، روی ویرایش آن هم وقت بگذارید. هر چقدر تعداد دفعات ویرایش یک متن را بیشتر کنید،‌ درمی‌یابید که متن نهایی موجزتر است.
جملات الهام‌بخش را به خود یادآوری کنید
جمله‌قصارهایی که برایتان الهام‌بخش هستند را در یک دفترچه یا فایلی جدا جمع‌آوری کنید و ترتیبی بدهید تا هرازگاهی سراغشان بروید و آن‌ها را با صدای بلند برای خود بخوانید. یکی از محبوب‌ترین جمله‌قصارهایی که با هربار خواندنش به وجد می‌آیم از «بهرام صادقی» است: «نوشتن سرنوشت من است.»
فهرست‌های خلاقانه بسازید
هربار که شروع نوشتن برایتان سخت می‌شود یا ایده‌ای برای نوشتن ندارید،‌ دست‌به‌قلم شوید و یک فهرست بنویسید. نوشتن فهرست باعث می‌شود بر ترس از نوشتن غلبه کنیم، به نظم دهنی برسیم و از فرایند نوشتن لذت ببریم.

چند ایده برای نوشتن فهرست‌های لحظه‌ای: لیست دغدغه‌های فعلی من، لیست کارهایی که تا پایان سال باید حتمن انجامشان دهم، لیست کتاب‌هایی که باید دوباره بخوانم، لیست کلمات موردعلاقه‌ و…
ایست فکری نویسنده را جدی نگیرید
ایست فکری نویسنده یک واقعیت نیست، بهانه‌ای‌ست برای اغلب افرادی که نوشتن را دوست دارند اما جسارت لازم برای برداشتن قدم در این راه را نداند. شما ربات نیستید که مغزتان قفل کند و دیگر نتوانید چیزی بنویسید، پس از خودتان بپرسید چه چیزی باعث شده چنین بهانه‌ی غیرمنطقی‌ای را بیاورید. مشکل اصلی کجاست؟ تنبلی می‌کنید یا فقط انگیزه‌ی اولیه‌ی نوشتن‌تان را از دست داده‌اید؟

از روی نمونه نثرهای ویژه رونویسی کنید
«رونویسی از آثار نویسندگان بزرگ یکی از بهترین شیوه‌های تمرین نوشتن است.»
-شاهین کلانتری

از روی آثار بهترین نویسندگان مشق بردارید. این تمرین را مدام تکرار کنید و بکوشید هر بار به یکی از رمزورازهای موفقیت این نویسندگان پی ببرید. از خودتان بپرسید: «این نویسنده چطوری از فعل‌ها استفاده می‌کنه؟» یا «ساختار جمله‌ها رو چطور می‌چینه که انقدر زیبا می‌نویسه؟».
نوشتن یک ایده را به تعویق نیندازید
برای ثبت یک ایده معطل نکنید. حتا اگر ایده‌ی تازه‌ی شما تصویری گنگ و مه‌آلود است، یادداشتش کنید. با یادداشت‌برداری لحظه‌ای به استقبال جرقه‌های ذهنی‌تان بروید.
مراقب سرزنشگر درونتان باشید
حداقل تا زمانی که پیش‌نویس اولیه‌ی متن‌تان را کامل نکرده‌اید، به سرزنشگر درونتان مجال نفس کشیدن ندهید. با او حسابی ظالم باشید، نگذارید بین شما و نوشتن شکافی ایحاد کند. یکی از مؤثرترین راه‌های مبارزه با سرزنگشر درون تمرین آزادنویسی است.
مانیفست شخصی خود را بسازید
چرا می‌نویسید؟ چه دلایلی باعث شده به نوشتن رو آورید؟ هدفتان در دنیای نویسندگی چیست؟

به این سؤال‌ها بیندیشید و بیانیه‌ی شخصی‌تان را بنویسید. داشتن چنین بیانیه‌ای باعث می‌شود در زمان‌هایی که از نوشتن دور می‌افتید، دچار سردرگمی می‌شوید و به درست بودن مسیرتان شک می‌کنید، دوباره به مسیر اصلی بازگردید.
دوستان هم‌دغدغه با خود را پیدا و با آن‌ها گفت‌وگو کنید
در پی پیدا کردن دوستانی هم‌دغدغه باشید تا بتوانید با همراهی آن‌ها مسیر پر فرازونشیب نوشتن را به سلامت طی کنید. بنای گفت‌وگوهای سازنده با دوستانی که مثل شما به نوشتن علاقه دارند را بگذارید و از موهبت‌های داشتن دوستان هم‌جهت بهره‌مند شوید.
زمانی را در هفته به باهم‌نویسی اختصاص دهید
در کنار به‌اشتراک گذاشتن مشکلات و دغدغه‌هایی که دارید،‌ می‌توانید با گروه دوستی‌تان قرارهای باهم‌نویسی را تنظیم کنید. قرارهایی که طی آن در ساعت مشخصی نوشتن را آغاز و در یاعت معیتی هم به پایان می‌رسانید و در نهایت تجربه‌ی نوشتن همزمان‌تان را باهم به اشتراک بگذارید.
هر روز حداقل یک ساعت نوشتن آزاد را تمرین کنید
در ادامه‌ی توجه به تمرین آزادنویسی و رسیدن به نظم نوشتن، خوب است با خود عهد ببندید که هر روز حداقل یک ساعت آزادانه بنویسید. یک ساعتی که خلل‌ناپذیر خواهد بود و با هیچ بهانه‌ای از برنامه‌ی روزانه‌ی شما بیرون نمی‌افتد.
نوشتن را مثل یک بازی ببینید
باید همواره در پی اصلاح نگرش‌تان به نوشتن باشید و بکوشید آن را هر بار در قالب یک بازی در آورید. نوشتن فهرست‌های خلاقانه یا کلمه‌برداری از تمرین‌های مهمی هستند که به شما کمک می‌کنند نوشتن را مثل یک بازی پیش ببرید.
جمله‌ها را کالبدشکافی کنید
به‌وقت ویرایش متن، در برخورد با هر جمله از خود بپرسید: «آیا نمی‌تونستم این جمله رو بهتر بیان کنم؟». یکی از تمرین‌های مهم در کالبدشکافی جمله‌ها این است که یک جمله را انتخاب می‌کنید و می‌کوشید بدون آنکه مضمونش تغییر کند، به ۱۵ یا ۲۰ روش متفاوت بازنویسی‌‌اش کنید.
لغت‌نامه‌ی شخصی‌تان را بسازید
کدام کلمات را بیش از همه دوست دارید؟ کدام واژه‌ها باعث می‌شوند شوق نوشتن در شما بیدار شود؟ در مرحله‌ی اول لیستی بسازید از کلمات دوست‌داشتنی‌تان، و در مرحله‌ی دوم بکوشید کنار هر کلمه تعبیرهای شخصی‌تان را بیفزایید. حس و برداشت‌تان از هر واژه‌ را به این لیست اضافه کنید تا در نهایت یک لغت‌نامه‌ی شخصی و بسیار ویژه داشته باشید. فرایند ساخت چنین لغت‌نامه‌ای باعث می‌شود دامنه‌ی واژگان فعال شما هم گسترش بیابد.
جمله‌هایتان را کوتاه کنید
تا جایی که می‌توانید جمله‌هایتان را کوتاه کنید. بکوشید پرونده‌ی جمله‌ی تازه‌ای را در جمله‌ی قبلی‌تان باز نکنید. نقطه بگذارید و جمله‌ی تازه‌ای بیاغازید.
اصول و مبانی نویسندگی را بیاموزید
اگر دغدغه‌ی بهبود مهارت‌های نوشتاری را دارید، حتماً برای یادگیری اصول و مبانی نویسندگی وقت بگذارید.

دکمه بازگشت به بالا
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x