نویسنده هایی که به مدت یک ماه پارت گذاری نکنن رمانشون از سایت حذف میشه

رمان آزَرم

رمان آزَرم پارت ۱۱

4.3
(50)

دست در جیب می نگرد
مرد هایی که از مرد بودن تنها زیر شکم را می بینند ، حال رو به روی او کم مانده خودشان را خیس کنند
یک محل دور افتاده … درست کنار ریل راه آهن
سردار کی انقدر بی رحم شد؟
-چی می خوای از جون ما؟
خیالش در ظاهر راحت … اما کی می داند که در مغزش چیست
-چی می خوام؟ … سلیم
-بله
دور لب هایش دست می کشد
– یه گوشمالی بده بفرست در خونشون
ناگهان چشم هایش زوم یکیشان می شود
(کی آخه به همچین بدنی نگاه نمی کنه … بیا پایین آرام)
دستی که مشت می شود
مردمک هایی از خشم گشاد …
– اینو نه … می خوامش
پسرک احمق ذوق می کند
ذوق می کند و نمی داند این مرد دارد خودش را می درد تا همین حالا دست دور خرخره اش نپیچد
– می خوای چیکارش کنی؟
صدایش آرام است … یک تن صدای هراس انگیز
– یه تیزی بده
سلیم عقب می کشد … هول می کند
– نمی کشمش … یه تیزی بده
نامطمئن چاقوی جیبی اش را دست او می دهد
سردار با تومانینه جلو می رود
این حرامزاده … رج به رج تن او را دید … سانت به سانت با حیرت نگاه کرد
تیزی را به ناگاه در یک چشم او فرو می کند
صدای جگر سوز یک عربده بلند و سلیمی که نگاه می گیرد
لعنت به رفاقتی که کنار او نگهش داشته …
سردار بی رحم تر از هر لحظه تیزی را در چشم دیگرش فرو می کند
پسرک همچون نعش روی زمین پخش می شود
او عین خیالش نیست
تیزی را کنارش می اندازد
– ببرینش بیمارستان … اگه بمیره … تک تکتونو می فرستم پیشش
کورش کرد
آن پسرک جعلق را کور کرد
چشمانش دیگر به مذکر ها هم نمی تواند بی افتد چه برسد زن ها
یک رگ لعنتی برامده نمی گذارد وجدان کاری کند … او باید تا آخر عمر کور می شد تا دیگر هوس نگاه به تن زنی نکند
زنی؟ … اگر این زن ساحل بود چه؟ … خب به درک … هرچه می خواهد نگاه کند
لعنت به آرام … لعنت به این مغزی که بیمارگونه پی اوست
سمت ماشین گام بر می دارد و زیر لب حقایقی که برای خودش هم تلخ است رو می کند
-اینم به افتخاراتت اضافه کن دختر صالح …
____________

آرام:
آخ خدایا سرم دارد منفجر می شود
چرا من انقد بی جنبه ام آخر؟ … دو پیک؟
فقط دو پیک دارد سرم را می ترکاند
پله هارا سخت به پایین طی می کنم
این دیگر چه صحنه ای است؟
یک زن … یکی از خدمتکار هاست گمانم … جلوی پای پدر ناله می کند
جلوتر باید بروم
– آقا … همه استخونام درد می کنه … اجازه بدین امشب برم خونه ام
ابروهایم از ناله هایش در هم می روند
خودش را می فشارد و … ادای حال بد هارا در می آورد
من دکترم … این زن هیچ مشکلی ندارد … او دارد مانند یک خوک کثیف دروغ می گوید
دقیقا در این عمارت چخبر است؟
همه هار شده اند
– بلندشو از جلو پاهام … می تونی بری
چشمانم گرد می شود
یک خنده ی تمسخر آمیز
منصور صالح … پدرم … ادعای توانمندی اش گوش عالم را کر می کند و اکنون
گول یک نظافتچی بی سواد را می خورد
زن که پر در آورده سریع سمت اتاقک خدمتکارها می دود
فکر می کرد می تواند دروغ ببند به ریش این خانواده؟ … چه در سرش می گذرد ؟
خدای من خنده دار است یک زن نظافتچی برایمان برنامه دارد
وارد می شود که پشتش دست روی در می گذارم
هول می کند … در واقع دستپاچه می شود
– عه خانم … ببخشید شما چرا اومدید درِ این اتاق اینجا در شان شما نیست
سرتاپایش را می نگرم … به خیالش زرنگ است؟
– ببینم … برای چی می خوای بری خونت؟
سریع لکنت و ان و من را کنار می گذارد
– به آقا گفتم خانم … همه بدنم درد می کنه … فکر می کنم مریض شده باشم
یک نگاه عمیق … نوچ … او از منم سالم تر است
موهای روی پیشانی اش را آهسته کنار می زنم
یک نوازش … نوازش …
– خودت میگی چی توی سرته یا به وسیله بابا بفهمم؟ … هوم؟ … به نظرت اگر بفهمه خودتو زدی به مریضی چیکارت می کنه؟ … من از اون دلرحم ترم مطمئن باش
زن صورتش رنگ می بازد
سفید سفید … فشارش افتاده؟
از دیوار حاشایی که من بالایش ایستاده ام بالا می کشد
– نه خانم … مریضم … قسم می…
می پرم در بین سخنان بی ارزشش
قسم می خورد … برای یک دروغ مضحکانه قسم می خورد
-هیسس …‌ دروغ نگو خب؟ … الان راستشو به من بگو‌ چرا نقش بازی کردی تا بری؟
اشک هایش که روان می شود دستانم شل می شوند
من زیادی مهربان است … قلبم می لرزند … این زن فقط یک خدمتکار است مگر من جلادم؟
هق هق هایش حالم را بدتر می کند
-خانم بخدا تقصیر من نیست … آقا سردار گفتن … گفت اگه کاری که می خوادو انجام ندم شوهرمو از کار بی کار می کنه … خانم ما سه تا بچه داریم … باید کار کنیم بخاطرشون …‌رحم کنین به من
آخ قلبم
آخ روحم
احساساتم پر پر می شوند
مردی که همین دیشب در حد مرگ مرا بوسید … یک مرد رمیده که لب هایم را از جا دراورد
آخ آرام
نقشه می کشد … زیر پوستم می رود و نقشه می کشد
حتی به قیمت تهدید یک زن بی گناه
صدایم به سختی در می آید
این زن مقصر نبود … مقصر آن لعنتی کینه توز است
اشک هایش را با دست پاک می کنم که متعجب نگاه می دوز به من
– گریه نکن … اشکالی نداره … برو … برو و بهش بگو کارش انجام شد … تو یه مادری برو و با بچه هات خوش بگذرون … نگران هیچی هم نباش
پشت می کنم
قلب شکسته ی همه را چسب می زدم الا مال خودم … قلبی که هر ذره اش یک جا افتاده
کم کم خون رسانی را هم مختل می کند این درد
چرا؟ … چرا اگر کمر به‌نابودی من بسته با آن حجم از طغیان مرا بوسید … چرا طوری بوسید که فکر کردم بدون من زنده نمی ماند؟
ما زن ها به احساسات لطیفمان … به حس های پاکمان می بازیم
یک باخت مفتضحانه
______________________

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا : 50

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

Sahel Mehrad

پریشان در پریشان در پریشان ...
اشتراک در
اطلاع از
guest
11 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
راحیل
راحیل
4 ماه قبل

ساحل جون ممنونم عزیز فقط باید سوالاتم رو جواب بدی بی زحمت ارام رو دوست داره سردار حالا و مردی که به آرام نگاه کرده چشاشو در آورده من 3 تا پارت رو خوندم، یا جنتلمن آمریکایی منظورش آرام بود یا ساحل و همچنان گیج میزنم اما واقعا ممنونم اونقد خوب می نویسی که نمی فههم این ستودنی هست

خواننده رمان
خواننده رمان
4 ماه قبل

خدمتکار قراره برا سردار چکار کنه؟هنوز نفهمیدم سردار وسط خونه زندگی پدر ارام چی میخواد ممنون ساحل جان بابت پارت جدید

لیلا ✍️
4 ماه قبل

میگما این‌قدر عمیق می‌نویسی یه جوری شدم. ترس برم داشت😱 قلم خیلی خوبی داری، سعی کن توصیفات مکانی و چهره رو غیرمستقیم توی رمانت اضافه کنی😍

لیلا ✍️
4 ماه قبل

اگه دوست داشتی رمان یادگارهای کبود رو دنبال کن. سرچ کنی برات میاره

خواننده رمان
خواننده رمان
پاسخ به  لیلا ✍️
4 ماه قبل

سلام لیلا جان خوبی عزیزم کم پیدایی رمان یادگارهای کبود رو کجا باید بخونم ؟جدیده ؟

لیلا ✍️
پاسخ به  خواننده رمان
4 ماه قبل

سلام قشنگم
هستیم همین دور و برها
شما خوبی؟
سرچ کنی توی گوگل هم رمان‌بوک می‌تونی بخونی و هم تک رمان
ایده.ی داستان عوض شده کلاً یه چیز دیگه‌ست حالا پارت‌های اولیع‌اش شاید نه ولی خودت باید ببینی

خواننده رمان
خواننده رمان
پاسخ به  لیلا ✍️
4 ماه قبل

ممنون عزیزم😍

دکمه بازگشت به بالا
11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x