رمان بخاطر تو پارت پنج
وارد کوچهی خودمون میشم
درو باز میکنم و سوار آسانسور میشم طبقه ی ستاره اینارو میزنن و بهش پیامک میدم که :بیا بیرون تو آسانسور منتظرتم!
حدود پنج دقیقه بعد جلو در خونمون می ایستم و من تا درو باز میکنم ستاره شروع میکنه:وایییییی دلا کار پیدا کردی؟ تروخدا بگو چیشد؟
میخندم و میگم:صبر کن دختر بزار برسیم چشم
دخالت خونه میشم و لباسامو درمیارم و به سمت
آشپزخونه میرم نمیتونم چیزی از تو یخچال انتخاب کنم و به یه شربت اِفاقه میکنم
سینی شربت رو روبه روی ستاره میزارم و لیوان خودم رو ورمیدارم و همرو یه جا سر میکشم و میگم:امروز یه جایی رفتم برا مصاحبه .یه شرکت داروسازی امیدوارم که استخدام شم .
ذوق زده میگه:داروسازی که خیلی خوبه تو هم که داروسازی خوندی ایشالله درمیای .
انشالله ای تو دلم میگم و باز فکرم میره همونجا که افتادم .
دلم نمیاد تعریف نکنم شروع میکنم به تعریف کردن لحظه ی فرودم و ستاره شروع به خنده میکنه
تا شب به همین منوال میگذره و من شب به امید فردایی قشنگ به خواب میرم
سه روز بعد
به صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار میشم بدون اینکه چشمام رو باز کنم گوشیم رو جواب میدم و میگم:الو بفرمایید
+خانوم حبیبی؟
_خودم هستم
+از شرکت ایران هورمون تماس گرفتم
ضربتی از جام پا میشم و میگم بفرمایید
+گلم شما انتخاب شدی به عنوان منشی خصوصی رئیس فردا ساعت ۲ تشریف بیارید شرکت برای عقد قرارداد
_حتما حتما امر دیگه ای ندارید؟
+نه عزیزم خدا نگهدار
و بدون اجازه به خدافظی گوشی رو قطع میکنه:/این شد دوبار دلارام نیستم اکه تلافی نکنم
لباسامو میپوشم و همینطور که دارم برای نرگس پیام میفرستم که استخدام شدم به سمت خونه ی ستاره اینا پرواز میکنم و زنگشونو میزنم همین که در رو باز میکنن بدون اینکه نگاه کنم کیه داد میزنم:ستاره استخدام شدمممم
میگه کجا و من پشمام از این حجم از صدای مردونه میریزه نگاه میکنم و متوجه حضور امید میشم
خودمو جمع و جور میکنم و میگم:ببخشید میگید ستاره بیاد
_گفتم کجا؟ کجا استخدام شدی؟
صدای ستاره میاد که میگه:یه شرکت داروسازی
بعد امید رو هول میده و میاد منو بغل میکنه و میگه:خیلیی مبارک باشه عزیزم خیلی خوشحال شدم
و من خیلی خوب متوجه میشم که بخاطر حضور امید نمیتونه اونطور که باید ابراز احساسات کنه
امیدم که متوجه میشه میره داخل خونه و اینبار ستاره شروع میکنه به ماچ کردن من و جیغ جیغ
دستمو میکشه و میبره داخل و داد میزنه:مامان بالاخره اینو یه جا راه دادن
فاطمه خانوم مامان ستاره با ملاقه ی تو دستش میاد بیرون و دادمیزنه،:ذلیل مرده هزار بار گفتم داد نزن
با اینکه صدای خودش بلند تر از صدای ستاره است کاری ندارم ولی از فاطمه خانوم فحش دادن بعید بود
لبخندی میزنه و میگه:خب عزیز دلم کجا استخدام شدی؟
میخندمو میگم:تو یه شرکت داروسازی استخدام شدم دیگه از این به بعد رفع زحمت میکنم و طلب های شمارو هم پرداخت میکنم
با دلخوری میگه:این چه حرفیه آخه قربونت برم مامان و بابای خدابیامرزت بیشتر از اینا حق به گردن ما داشتن
لبخندی میزنم و دیکه هیچی نمیگم .
تو این چند سال که مجبورم بدهی های بابارو پرداخت کنم آقا رضا اجاره ی منو پرداخت میکنه سرش سلامت
سرمو با چپ و راست میچرخونم و میپرسم:آقا رضا نیستن؟
_نه مادر رفته بهزیستی واسه بچه ها عروسک برده
لبخندی به این حجم از مهربونی میزنم و میگم:خدا خیرش بده چقد این بشر خوبه آخه
صدای داد و بیداد حواسمو پرت میکنه سمت اتاق گوشه ی سالن
اتاق امید.امید پلیسه وقتی به دنیا اومد خیلی وحشی بود اینام بند نافشو انداختن تو اداره ی آگاهی
برمیگردم نه ستاره هست نه فاطمه خانوم
اصلا تو این خونه توجه موج میزنه
داد میزنم:ستاره من میرم بالا کاری داشتی بیا
فاطمه خانوم میگه:کجا مادر میخوام سفره پهن کنم
_قربون دستت صبحانه دیر خوردم گرسنه نیستم میرم بالا
وی با کفگیر گوه میخورد بنده همین الان از خواب پاشدم حیحی
اصراری نمیکنه و منم میرم خونه و با سیل پیام های نرگس که گفته:مبارککه عنترررر
شیرینی باید بدی خرررر
خوشبحالت گااوو
و انواع حیوانات دیگه مواجه شدم با حوصله جواب تک تکشو دادم و غذا دیشب گرم کردم برا ناهار
با دلدرد شدیدی رفتم دستشویی که چشمم به اینه افتاد.یا پشم الدین شریعتی
چقد کرک و پشم داری تو دختررر
باید یه دستی به سر و وضعم بکشم !از دستشویی دل میکنم
میرم جلو اینه ی اتاق شروع میکنم که برداشتن
پشمام همه جارو تاکید میکنم همه جارو لباسای فردا رو حاضر میکنم و از استرس به جون ناخنام میوفتم
ساعت ۱۷:۳۰ صدای زنگ آیفون بلند میشه و نرگسه که باز ایجاد مزاحمت کرده
در رو باز میکنم و نرگس با یه جعبه شیرینی وارد میشه پشت بندش نیما
⭐خیلی زیبا بود عزیزم قلمت واقعا قشنگ و روونه👌🏻👏🏻⭐
از الان بگم رو امید کراش زدم😂😂
مرسی عزیزم
لیلا جون چه زود کلا دوتا دیالوگ گفت بدبخت😂😂
دیگه من آدم فهمیدهایم از وجناتش معلومه خیلی آدم حسابیه🤣
بله بله😂😂
وای منم رو امید کراش زدم 😂
همه خاطرخواهاا😂😂
لیلااااااااااااااااا
خیانت کاره بیشعور😐
کیان کجای کاره پس😐😐
عالی بود❤
نیما🤣 کلا اسمش میاد خندم میگیره
😂❤️
وای قلمت عالیههههه عزیزدلم😍♥️
لذت بردم واقعا♥️
مرسیی❤️