رمان
رمان حضور مقدمه
به نام خدا
رمان:حضور
به قلم فاطمه برزه کار.
مقدمه:همه چیز از وقتی شروع شد که من توی آیینه نگاه کردم و لبخند زدم
اما تصویر توی آیینه لبخند نزد.
الکسا…دختری که از بچگی یه رازی رو با خودش داره و سعی میکنه کسی از اون روز باخبر نشه
حالا اون راز چیه؟
حضور…اون حضور ارواح شیطانی و اجنه رو حس میکنه
یه ژانر ترسناکمون نشه؟😀
اوووووووو فاطمه خانوم داری ترسناک میشییااا😂
😂😂
تقاص چیشد؟چرا نمیزاری؟
تقاص هم میزارم
هفته ای از هر کدوم یه پارت میدم
خیلی دیره یادمون میره
بخدا نمیرسم🥲از یه طرفم تو همین هفته دوتا ایده ی دیگه برا رمان اومده تو ذهنم
فک کن تقاص
تو برای او
الان حضور
و سه تا ایده ی دیگه که مثل خوره افتاده به جون مغزم
خب مگه میخوای دار فانی رو وداع بگی که تند تند تند..یه ترمزی بگیر 😂😂😂
دوستان همت کنین ترمز فاطمه رو بکشیم 🤣
😂😂وایی
واو چه رمانی داریم ما😄 ژانر معمایی و ترسناک با این مقدمه هیجانانگیز قراره چی نشون مخاطب بده؟ حیف که من ترسوئم😂🙈 موفق باشی عزیزم، فقط عکس روی جلد به عنوان رمان نمیخورد اما موضوع رمان چرا؛ به نظرم با توجه به این نوع مقدمه یه اسم مناسبتر براش انتخاب کن😍
خب لیلا جون اگه عکسی پیدا کردی که مناسب باشه حتما بهم از ایتا بفرست🥲
مرسییی❤️
عکسه مناسبه، چون قراره در مورد رازی سکوت کنه و از این قبیل حرفها، اما اسمش به این نوع ژانر و موضوع نمیخوره.
حالا حضور هم خوبه، البته میشد اسمهای رازآلودتر براش انتخاب کرد اما خب اینم اسم متفاوتیه، موردی نداره فاطمهجان😊
خب نظر شما چیه
انتخاب اسم مناسب سخته اما خب این رمان یه گرهای توی خودش داره، اسم دشپیل یه اسم متفاوت و بیکلیشهست هممعنی گره هم هست
هوم
مرسی
میشه یه چیزی بگم ؟
حاجی پشمام
😂😂😂❤️
عهه رمان جدیدد باه باه
موفق باشیین فاطمه خانممم😍❤
خسته نباشی یاید رمان جذابی باشه حتما