نویسنده هایی که به مدت یک ماه پارت گذاری نکنن رمانشون از سایت حذف میشه

رمان قَراوُل

رمان قَراوُل پارت ۴۲

4.5
(50)

آشوب دیگر سر از پا نمی شناسد و ذوق زده دستان طاهره را می گیرد
– خونه‌س؟
– آره ماجد رفت آوردش … دووم نیاورد تا خودت بیای منو فرستاد دنبالت
دل آشوب پرواز می کند سمت خانه و خودش هم … حتی خداحافظی هم نمی کند و فقط دامنِ عبایش را بالا می گیرد و می دود
لب های البرز کشیده می شوند … اکنون نادیده اش گرفت؟ … آشوبِ نارفیق!
چشم بر می‌گرداند به دریا و خورشیدی که دیگر ناپدید شده … همه چیز را درست می کرد … رسول را پیدا می کرد … آن را تحویل اعلیحضرت می داد … از این دخترک چشم آبی هم یک رقص نصیب خود می کرد … هنوز پیچ و تابِ آن کمرِ باریک را به یاد دارد … هنوز!
_______________________________

آشوب:
انگشت وسط خاله صغری در پهلویم فرو می رود و صدایش زیر گوشم می رسد
– سیش(براش)بگو دیگه … یا مو بگُم؟
دی آشوب چشم هایش را بسته و زیر لحاف دراز کشیده
پچ پچ وار می گویم
– خوت(خودت) بگو خاله … مو روم نمیشه
– روت بشه … پسره یه پارچه آقائه چه میگی سی خوت(برا خودت)
نمی فهمیدم این شیفتگی که خاله صغری نسبت به البرز پیدا کرده را دیگر کجای دلم بگذارم
– چه میگین زیر گوش هم؟ … چه شده باز دو روز نبودُم؟
این دفعه دیگر گل که هیچ … درخت چنار کاشته بودیم حقیقتا
خاله صغری دوباره سقلمه ی حرصی تری در پهلویم فرو می کند
– خیلی خو … خوم(خودم)میگُم
رو می کند سمت دی آشوبی که مشکوک نگاه می کند
– ای چن روزی که نبودی … ما مجبور شدیم یه کاری بکنیم … چطو سیت(برات) بگُم … یعنی …
این پا و آن پا می کند و من با استرس نگاه دوخته ام به لب های ماتیک خورده اش … ناگهانی با سریع ترین لحن ممکن می گوید و تن و بدن من را می لرزاند
– مجبور شدیم آشوبِ با مرد شهری محرم کنیم!
نگاه دی آشوب مات می ماند
– چه؟
– ایطو نگاه نکو مجبور بودیم … ای کوکب بلا گرفته پشت آشوب حرف درآورد … مجبور شدیم
سیبل نگاه دی آشوب از میان ما هی جابه‌جا می شود

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا : 50

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

Sahel Mehrad

پریشان در پریشان در پریشان ...
اشتراک در
اطلاع از
guest
10 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Tina
Tina
پاسخ به  Sahel Mehrad
22 ساعت قبل

ساحل جون باز این قراول بیچاررو ول نکنی بگی ادامش بعد تموم شدن مقهور😂🙏🏻

sahar
sahar
پاسخ به  Sahel Mehrad
20 ساعت قبل

عجب!🙂
دیگه چی؟؟؟‌
سردارو بفرستم بالا سرت یا البرزو یاهم دلت الوند میخواد کدومو؟؟؟؟؟؟ هان؟؟🤨
هلوشو بدم ،لیموشو بدم کدومو بدم؟؟؟؟؟
یاد این افتادم یه لحظههه🤣🤣🤣🤣🤣

sahar
sahar
پاسخ به  Sahel Mehrad
4 ساعت قبل

آهااااا چشممم 😂😂🤤

آرامش
آرامش
20 ساعت قبل

ساحل جونم چقد کم میذاری آخه شبای زمستون بلنده ماهم حوصله مون سرمیره

خواننده رمان
خواننده رمان
20 ساعت قبل

شانس آوردن دی آشوب ناخوشه وگرنه با دمپایی و جارو حساب هردوشونو می‌رسید ممنون ساحل جان اگر میشه پارتا رو بیشتر کن دستت طلا

دکمه بازگشت به بالا
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x