رمان قُراوُل پارت ۲۱
فرار را به قرار ترجیح می دهم و خودم را درون مطبخ پرتاب می کنم
پشتم به ديوار می چسبد و دست روی قلبی که سینه را چنگ می زند می گذارم
– اَه بس کو توام دیگه … بی جنبه نباش آشوب بی جنبه نباش دختر … آروم آروم نفس بکش
نفس های عمیق می کشم بلکه بر این قلبِ ناآرامم مسلط شوم
– سی چه (برای چی) ایقد تند می زنی آخه
باید چای ببرم برایش … برای تشکر یک چای دیگر چیزی نبود که
چای می ریزم درون دو لیوان کمر باریک … او هم … او هم به من می گفت کمر باریک!
– زهرمااار … زهرمار قرار نی خوتِ(خودتو) ایقد احمق نشون بدی
با وسواس رنگشان را بررسی می کنم … در دل خدا خدا می کنم خوشرنگ شده باشند
سینی به دست می گیرم و باید به خودم بیایم
– ببین آشوب … او هم یه مرد عادیه مثل بقیه مردا … عادی باش توام دخترُم
بسم الله گویان از مطبخ خارج می شوم
کنار حوض نشسته … این راحت بودنش کمی از انقباض رهایم می کند … انگار خانه ی خودش بود
– بفرمایید
سر بلند می کند و من سینی را جلویش می گیرم
نعلبکی و ایسکانی بر می دارد
– لیوانه شبیهته … تنها فرقتون اینه کمر تو باریک تره!
کاش به یک چیز بهتری در مطبخ فکر می کردم،فکرم به بار نشست
معذب و خجالت زده می مانم که سینی را از دستم می گیرد
– کمرت باریکه سرخ و سفید شدن داره؟ … می گیرم برات بشین
عرق شرم از سر و رویم چکه می کند … همین شاهرخ وقیح حتی یک بار درباره ی اندامم نظر نداده بود … اما البرز!
وای خدایا چقدر جدیدا نامش را می خوانم
می نشینم و او سینی را دستم می دهد
من مضطربم … گمانم بهتر است با او درمیان بگذارم
– خان قطعا مجازاتتون می کنه!
قلوپی از چای داغ را نمی دانم چگونه اما می نوشد
– باید پسر خودشو مجازات کنه … اومدن تو خونه ی یه دختر تنها و خفت کردن اون از خفه کردنش توی حوضم مجازاتش سنگین تره … رحم کردم بهش!
عین خیالش هم نیست برخلاف من
– اگه اون دختره گربه خانم باشه که دیگه هیهات!
سرم درون یقه ام فرو می رود
او نمی داند که نباید این حرف ها را خرج یک دختر آفتاب و مهتاب ندیده ی روستایی کند؟ … یک درصد احتمال نمی دهد حس های دختر بیچاره بلغزند؟
– چاییتو بخور جای خجالت کشیدن … خیلی صفر کیلومتری آشوب
رعد و برق عظیمی در رگ های اصلی بدنم زده می شود و خون همچو سیل در جای جایم روان می گردد
نامم را گفت … حتی … حتی زیباتر از دفعه ی قبل
– زبونتو موش خورد؟ … می خواستم چیزای بهتری درباره ات بهت بگم که می ترسم از سرخ و سفید شدن پس بیفتی بیخیال
سرم با ضرب بلند می شود … درباره ام؟
– چی؟
ته لیوانش را هم سر می کشد و خنده اش درون گلو رها می شود
– غش می کنی گربه بیخیال
نه نه نه … نمی تواند مرا با این کنجکاوی عظیم تنها بگذارد
– حق دارم بدونم درباره ام چی فکر می کنید
– نداری … چاییتو بخور سرخ و سفیدتو بشو
حواسم حتی پی چایی که تمام کرده هم نیست
– دارم!
از جا بلند می شود و لباس هایش را می تکاند
– نداری … زبون درازی نکن بهت نمیاد
خسته نباشی عزیزم
موندیم تو خماری
منتظر پارت بعد هستم
سلامت باشی ❤️
قلببب❤️
وووش وووش 😍❤️
آقا البرز و گربه خانمش🤣😂
این البرز ناکس چرا روز به روز کراش تر میشه😍🤤❤️💋.
البرز رو نده به گربه من از آشوب گربه ترم تازه گربه لوند و وحشیم هستما ضرر نمیکنه❤️😌.
خواهر البرز رو رد کول اینور 🥺💋من دارم از بی شوهری کپک میزنم 🥺😂.
من البررررررررز میقااااااااااااااااام 😍🤤💋.
البرزو بدم تو بقیه رو چیکار کنم نصف سایت روش کراشن😂
بقیه سایت رو بسپر به من ساحلی😍❤️ خودم یه کاریش میکنم😎😏.
نظرت با شاهرخ چیه؟😶🌫️
اگه آدم بشه و درست لب بگیره شاید زنش شودم 😍😂🤦.
میگم یه کاری کن شاهرخ بیخیال آشوب شه یه دختر دیگه به اسم ستاره ای ساحلی چیزی وارد ده کن که شهریه و پرستاره یا دکتره دختره از شهر منتقلش کردن ده آشوب اینا طرح بگذرونه بعد شاهرخ عاشق اون شه دست از سر اون آشوب برداره و با اومدن اون دختره تو زندگیش آدم بشه شاهرخ.چطوره؟
انگار میخواد بره فکر کردم شب میمونه واسه نگهبانی از آشوب ساحل جان نمیشه یه ذره پارتا رو بیشتر کنی ممنون عزیزم
هنوز ننوشتم ادامشو ببینم میره یا نمیره من فی البداهه می نویسم😂🤦🏿♀️
ببخشید واقعا این چند روز سرماخوردم حالم خوب نیست اگه حجم پارتا کم شده به این خاطره
❤️
گربه خانوم😂
وای تو سرخ و سفیدتو بشو 🤣🤣🤣
آقا بزن تو دهن ای پسره چه وضع حرف زدن با یه سفید و سرخه😂
چطووور دلت میاد بزنم تو دهنش آخههه🥲
ازدست این البرز جنتلمن چرا اینقدر دخترمو خجالت میده بچه پرو وایی بچم دلش سریده بدم سریده 😍😍😍😅
منم بودم دلم می سرید خواهر😂🤦🏿♀️
ای خدااااا
باید منتظر بمونیم تا پارت بعد
ممنون ساحل جون
قربانت❤️