رمان مرد مشکی من part. 22
مبینا
روز ها مثل برق و باد میگذشت نزدیکی من به امیربیشتر شده بود به چشم میدیدم کسی که هر روزش با یه دختر بود الان فقط من توی زندگیش بودم ولی من دوست نداشتم خودمو محدود بهش بدونم
با صدای استاد از فکر بیرون اومدم
+خانوم اینجا جای درسه نه جای رفتن تو باقالیا
با حرفش بچه ها پقی زدن زیر خنده
اخمی کردم که همون موقع موبایل استاد زنگ خورد جواب داد
از جام بلند شدم خونسرد سمت بچه ها برگشتم با پوزخند لب زدم
_گذاشتم درتون خندتون به هوا رفته
به عانی لبخند از رو لبشون پرکشید یکی از پسرا از جاش بلند شد
+فعلا که میزارن درتو خندت به هوا میره
عصبی سمتش رفتم که ادامه داد
+ماشالا هر دقیقه هم زیر..
با سیلی که بهش زدم حرف تو دهنش ماسید صدای اوه بچه ها فضا رو پر کرد
_گوهی که میخوری مزه مزه کن عوضی
دستشو رو صورتش گذاشت به مسخره با اعصبانیت خندید
+دروغه مگه شبی چند تا ماهم مشتری شیم
از اعصبانیت پره دماغم بزرگ و کوچیک میشد خون جلوی چشمم رو گرفته بود
+ارزون حساب کن مشتری شیم
دستم بالا اومد که فورا دستمو گرفت با زانو محکم کوبیدم وسط پاش
_حرومزاده اشغال القاب خانوادتو به من نچسبون
فریادی از درد زد
بچه ها با خنده نگاه میکردن
+جخبره اونجا
با صدای استاد فورا سمت کیفم رفتم رو دوشم انداختم سمت در رفتم
+پاتو از کلاس بیرون بزاری این درس رو حذف میکنی
بی اهمیت فورا از کلاس بیرون زدم قلبم از هیجان تند تند میکوبید پسره عوضی سمت سرویس رفتم
مشتمو پر از آب کردم به صورتم زدم از درون داشتم میسخوتم دلم میخواست دهن پسره رو پر خون کنم
***
خسته تو ماشین امیر نشستم صدای بشاشش بلند شد
+توله من چطوره
بی حوصله سرمو به شیشه تکیه دادم
_خوبم
دستشو زیر چونم گذاشت به زور سرمو سمت خودش برگردوند با اخم های درهم لب زد
+چت شده دورت بگردم
اخمی کردم دستشو محکم پس زدم
_چیزیم نیست فقط حوصله ندارم اگه میخای گیر بدی تا ازماشین پیاده شم
چیزی نگفت ماشینو روشن کرد چشمامو بستم دستم مشت شد جدیدا حوصله امیر هم نداشتم چند روز تو فکر بودم که بهم بزنم باهاش
تا رسیدن به خونه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد خداحافظی کردم که سرد جوابمو دادم
از ماشین پیاده شدم سمت ساختمون رفتم با درد کمرم چهرم تو هم رفت کاش پریود نشده باشم حوصله این یکی رو اصلا نداشتم
لباسامو عوض کردم موهامو بالای سرم جمع کردم بی حوصله غذایی سر هم کردم زیر گاز کم کردم
سمت حموم رفتم کل بدنم بوی پیاز سرخ شده میداد دماغمو گرفتم لباسامو درآوردم آب رو تو وان تنظیم کردم زیر دلم یخورده درد میکرد از سفت شدن سینم بی اعصاب بودنم معلوم بود میخام پریود شم
شیر آب رو بستم تو وان دراز کشیدم درد کمرم کمتر شده بود
***
بی حوصله پامو تو هم جمع کردم از سرما ادسه ایی کردم موهام خیس دورم بود آهی از خستگی کشیدم هرچی زل میزدم به کتاب چیزی نمیفهمیدم
با یاد استاد اخمی کردم فردا نمیخواست بپرسه ولی مطمئن بودم از من میپرسه یعنی قفلی زده رو من با هر بدبختی بود سعی کردم مفهوم مسئله رو درک کنم
باخستگی کتابو بستم نفس راحتی کشیدم یه چیزای حالیم شده بود لبخندی زدم هر وقت ریاضی رو درک میکردم خوشم میومد ازش با دردی که زیر دلم کشید چشامو محکم فشردم
دلم خوراکی میخاست از جام بلند شدم پاورچین پاورچین سمت آشپزخونه رفتم در کابینتو باز کردم با ذوق پلاستیک پر از خوراکی رو بیرون کشیدم
عادت امیر بود هروقت میومد پیشم از محالات بود که خوراکی نگیره پلاستیکو رو میز گذاشتم یه سینی بزرگ برداشتم دوتا از چیپسا پفکا رو توش ریختم از بین خوراکی ها پاستیلو برداشتم با ذوق نگاش کردم
_آخ خدا خیرت بده امیر
پاستیلو باز کردم با ولع یکیشو خوردم از طعم خوشمزش لذت به وجودم تزریق شد بقیه پاستیلا رو با تزیین رو خوراکی ها چیدم سینی رو برداشتم آروم آروم سمت حال رفتم
انگار شیشه عمرم دستم بود سینی رو عسلی گذاشتم
یکی از فیلم هایی که تازه دانلود کرده بودم رو فلش ریختم تلویزیون روشن کردم خودمو رو مبل پهن کردم خوشحال زل زدم به صفحه تلویزیون با ولع مشغول خوردن شدم
انگار برای یکساعتم شده بود فراموش کرده بود دورم چخبره کمتر از دوماه دیگه عید میشد و کم کم میشد سه سال که اومدم اینجا نیشخندی زدم جوری که اینجا بهم خوش میگذشت دوست نداشتم برگردم بعد از تموم شدن درسم هیچ بهونه ایی برای اینجا موندن ندارم نمیفهمیدم فیلم داره چی میگذره ماتم زده زل زدم به یک گوشه بغض گلوم رو گرفت تلویزیون خاموش کردم سمت اتاقم رفتم جعه سیگار فندکو برداشتم تو تراس رفتم لرزی به بدنم وارد شد لباسم نازک بود بیخیال سیگاری برداشتم روشن کردم دودش بیرون فرستادم زل زدم به سیاهی شب از سرما موهامو دورم ریختم پوکی به سیگار زدم حتی سرپا ایستادن هم برام ممکن نبود جدیدا پریود میشدم رو به حالت مرگ میرفتم
با حلقه شدن دستی دور شونم هینی کشیدم بوی عطر تلخ امیر به مشامم خورد فورا خواستم عقب برگردم که نزاشت
+نگفتم بدم میاد زهرماری میکشی
_با این آروم میشم
با اینکه نمیدیدمش میتونستم اخماشو تصور کنم گازی از شونه لختم گرفت ولم کردی آخی گفتم که برم گردوندم زل زدم توچشماش با اخم سیگارو از بین انگشتام بیرون کشید تا به خودم بیام منو رو کولش انداخت با شوک محکم گرفتمش
_نکن امیرررر میوفتم
فشاری به پاهام داد که سکوت کنم خندیدم موهاشو کشیدم
+بشین فسقلی
قهقه ایی زدم دستمو رو چشماش گذاشتم
_هی برو حیوون
سرجاش ایستاد محکم کوبید تو باسنم که جیغم به هوا رفت
+بچه بیوفتم روت نصف میشی بشین کرم نریز
نوچی کردم که زمینم گذاشت با خنده نگاش کردم خم شد خندمو بوسید با عشق زل زد تو چشمام
کم کم خندموقورت دادم نگاش کردم جدیدا نگاهش بهم عوض شده بود
نمیدونم چرا یجور خواستی نگام میکرد گاهی شک میکردم بخاطر اینکه بهش بدم اونم سریع منو مثل یه دستمال پرت کنه سطل اشغال
+میدونی چشمات چقدر قشنگه
آب دهنمو قورت دادم پرو پرو سر تکون دادم لبخند محوی زد بغلم کرد
+تو مال منی
ضربان قلبم اوج گرفت دستام بی جون دورم افتاده بودن امیر بی هیچ پوششی کمرمو لمس میکرد عطر موهامو به ریه میکشید من اما دوباره بغض کردم حس خفگی میکردم نمیتونستم حتی یه ثانیه هم تو بغلش بمونم
همه اینا بخاطر یه حرف آشنا بود که هرچی سعی میکردم فراموش کنم نمیشد
فورا از بغلش بیرون اومدم نگاهمو ازش دزدیدم
+عشق من چرا ناراحته
نفس عمیقی کشیدم دستشو زیر چونم گذاشت که نگاهش کردم لب باز کردم حرفی بزنم اما حرفی برای گفتن نداشتم
+پریودی
سری به معنای مثبت تکون دادم برقی تو چشماش رونش شد
_پس امشب از برنامه معافی نه
ابروایی بالا انداختم با خنده مصنوعی کوبیدم به بازوش
بوسی رو موهام گذاشت دستمو گرفت سمت راه رو راه افتادم حدس زدم سمت اتاق میره
+میدونم خستته عزیزم بخاب برای دختر کوچولوم قصته بگم لالا کنه
با ذوق خندیدم نوازش وار دستمو رو صورتش کشیدم به حرفش گوش دادم رو تخت دراز کشیدم لامپو خاموش کرد
پتو روم انداحت خودمو لوس کردم زل زدم بهش کنارم نشست دستشو رو موهام گذاشت لمس کرد
چشمامو بستم دستمو رو پاهاش گذاشتم
+یه روزی از روزهای سال که یک بارون شدید می اومد.. من قدم زنان تو پیاده رو راه میرفتم یهو..
به اینجای حرفش که رسید سکوت کرد مشتاق گوشامو تیز کردم ببینم چی میگه با ادامه حرفش لبخند زدم
+یه دختر خانوم فسقلی رو دیدم که بازیگوش دنبال گربه می دویید
چشمامو باز کردم زل زد تو چشماش حواسش به من نبود ادامه داد
+منم از همون موقعه یک دل نه صد دل عاشقش شدم
_کی میای بگیریم خوشگله
زل بهم نیشخندی زدم چپ چپ نگاش کردم که خندید
+هروقت درسم تموم شد
فشاری به پاش دادم چشمامو خسته بستم گونمو بوسید
+شب بخیر لیدی
چیزی نگفتم کم کم با نوازشای دستش به خواب رفتم
***
با حس سرما یهو از خواب بلند شدم پتوم پایین افتاده بود اطراف نگاه کردم با ندیدن امیر صدامو رو سرم انداختم
_امیر.. امیر..
خمیازه ایی کشیدم فکر کنم رفته بود یهو با یاد دانشگاه جیغی کشیدم فورا بلند شدم نگاه به ساعت کردم نیم ساعت از اولین کلاسم رفته بود
فورا سمت سرویس رفتم صورتمو شستم هول هولکی هرچی دستم اومد پوشیدم بیخیال آرایش شدم مغنعمو رو سرم انداختم از خونه بیرون زدم
با رسیدن به دانشگاه نفسمو بیرون دادم خیره ساعت مچیم شدم چند دقیقه تا شروع کلاس دومم وقت داشتم وارد کلاس شدم نگاه بچها سمتم برگشت
نزدیک ترین صندلی به استاد نشستم کله صبح نمیدونم چی خوردن انقدر حرف میزنن پوفی کشیدم با اومدن استاد همگی از جامون بلند شدیم نگاهشو چرخوند رومن ثابت نگه داشت
اخمی کردم که به خودش زحمت داد گفت بشینین
مردک پیرخرفت خجالت نمیکشه از اون سیبیلاش صاف تو چشمای من زل میزنه
+ جزوه هفته پیش رو باز کنید
پوکر جزمو باز کردم سرشو رو اسامی چرخوند با خوندن فامیلیم با غرور از جام بلند شدم پوزخندی زدم طوری برینم بهت بوت تا هفت محله بره عینکی
+کل مبحث هفته پیش توضیح بده
ماژیک رو برداشتم نفس عمیقی کشیدم یکی یکی مسله های پیش توضیح دادم برای هرکودومش هم مثال میزذم تعحب تو چشمای استاد موج میزد ولی سعی میکرد روخودش نیاره
از این گذشته میدیدم دخترا چطور با اخم نظاره گر من هستن انگار اوناهم توقع نداشتن
+میتونید بشینید.. درس جدید شروع میکنیم
پوزخندی زدم سرجام نشستم دست خطم شاهکار شده بود از درون خندیدم
~~~
آرمین
قلوپی از قهوه خوردم چشمامو رو ساناز چرخوندم با ولع کیک شکلاتی میخورد مثل بچه های دوساله شده بود
با سنگینی نگام سرشو بالا آورد با دهن پر لب زد
+چرا اینجوری نگام میکنی
شونه ایی بالا انداختم نمیچه لبخندی زدم
_هیچی عزیزم راحت بخور
خندید دوباره سرشو پایین انداخت خودمو جلو کشیدم وسوسه انگیز لب زدم
_راحت بخور که بعدش باید اینو بخوری
فورا سرشو بالا آورد یهو کیک پرید تو گلوش شروع کرد به سرفه کردن
نیشخندی زدم قهومو جلوش گرفتم از دستم کشید یه نفس خورد
خودمو عقب کشیدم باغرور نگاش کردم چپ چپ نگام کرد کیفشو رو کولش انداخت ازجاش بلند شد
نزدیکم شد آهسته لب زد
+تصمیم گرفتم اونو نخورم
اخمی کردم دهن باز کردم که سریع گفت
+من برم کلاس دارم
بعدم به سرعت از کنارم گذشت کلاسام تموم شده بود دوساعت باید منتظر میموندم تا کلاس ساناز تموم شه از دیشب نخوابیده بودم خیلی خسته بودم
***
+چی میخوری آقا
با صدای ساناز دست از فیلم دیدن برداشتم صدامو بلند کردم تا بهش برسه
_برنج خورشت قیمه درست کن
+باشه ولی طول میکشه ها
چیزی نگفتم به صفحه تلویزیون خیره موندم دوسه ساعت منتظر باشم غذا درست کنه اخرم گند بزنه معلوم بود ازش تاحالا دست به سیاه سفید نزده
شاید اگه اون شب نمی اومد اینجا الان تو آشپزخونه درحال غذا درست کردن نبود همه چیزش عجیب بود این دختر
بی حوصله گوشیم برداشتم تو اینستا رفتم چشام یکی یکی دایرکت ها رو نگاه میکرد پوفی کشیدم گوشیو خاموش کردم رو مبل پرت کردم سمت اشپزخوونه رفتم
موهاشو بالا بسته بود یکی از تیشرت هامو بدون شلوار پوشیده بود پاهای خوش تراشش برای گاز گرفتن خوب بود
دقیق شدم بهش دو طرف قابلمه رو گرفته بود برگشت با دیدن من هول کرده یهو قابلمه از دستش افتاد
جیغ پر از دردی کشید بالا پرید فورا سمتش رفتم
+پاهاام داره میسوزه
با اعصبانیت دستمو دور کمرش انداختم بلندش کردم مدام جیغ میزد پاهاشو تو سینک گذاشتم آب سردو باز کردم
جیغی زد یهو زد زیر گریه بازومو فشرد پاهاش به قرمزی میزد
_نخواستم تو غذا درست کنی میگفتی دستو پا چلفتی هستی از بیرون میگرفتم
با حرفم شدت گریش بیشتر شد شیر آبو بستم تو بغل گرفتمش از آشپزخونه بیرون رفتم
سمت اتاق بردمش اخم کرده رو کاناپه گذاشتمش چشماشو با درد روهم میفشرد سمت کشو رفتم کرم سوختگی برداشتم صندلی برداشتم روبه روش نشستم محکم ملافه رو میفشرد
_تاحالا دردش رفته انقدر نازک نارنجی نباش
با چشمای قرمز شده نگام کرد بغض کرده گریش قطع شد
کرم رو کل روناش پخش کردم به آرومی رو تموم سوختگی زدم تموم مدت مثل مرده ها نگام میکرد کارم که تموم شد در کرمو بستم خودمو رو تخت پرت کردم
+چرا هر دفعه میزاریم رو کاناپه
باصداش سرمو چرخوندم بی تفاوت لب زدم
_دلیل خواستی نداره
ابروشو بالا انداخت به پاهاش نگاه کردم با وجود سوختگی وسوسه انگیز بود
+دوست داشتی الان زیرت باشم
نیشخندی زدم زل زدم تو چشماش
_خب قصدت از اومدن به زندگیم چیه
صورتش رنگ باخت نمایش ناراحت شد با صدای خشدار گفت
+من پام درد میکنه تو از..
پریدم وسط حرفش
_من صبر ندارم فکر کنم اینو فهمیده باشی نه
آب دهنشو غورت داد نشستم رو تخت با اخم لب زدم
_دهنتو باز کن حرف بزن وگرنه گم میشی بیرون
چونش لرزید لحظه ایی اشک تو چشماش جمع شد نگاهشو رو اجزای صورتم چرخوند دهن باز کرد حرفی بزنه ولی جز آوایی نامفهوم چیزی نگفت
زبونمو تو دهنم چرخوندم زل زد تو چشماش آهسته لب زد
+دوست دارم.. گفتم بهت که
نیشخندی زدم سری به نشونه مثبت تکون دادم
_گمشو بیرون
از تن صدام تو خودش جم شد با گریه نگام کرد
+آرمین
_گورتو گم کن از اینجا برو اومدم تو اتاق تن لشتو نبینم
فورا از اتاق بیرون زدم آخرین چیز نگاه غم زدش بود وارد اتاق مبینا شدم عصبی دستمو تو موهام فرو کردم نشستم رو تخت دختره احمق
_کیرم تو دوست داشتن اینطوری
+انقد دوستش داری که اتاق هم داره تو خونه تو
برگشتم سمتش باخشم نگاش کردم ترس تو چشماش موج میزد ولی بروز نمیداد از جام بلند شدم نزدیکش شدم با هرقدم که نزدیکش میشدم بیشتر تو خودش جمع میشد
_نمیدونستم خودت دوست داری
گیج ابروشو بالا انداخت اومد حرفی بزنه که دستشو محکم کشیدم پرتش کردم رو تخت جیغی از درد زد
+پام درد میکنه آرمین
پوزخندی زدم دوتادستاشو بستم به تخت هیچ کاری نمیکرد تسلیم شده با بغض نگام میکرد
تیشرتشو از تنش کشیدم از وسط جر خورد سینه هاش بدون هیچ پوششی بیرون افتاد
چونشو فشردم انگشتمو رو صورتش گذاشتم نصف صورتش پنهان شده بود
چشماش بست نفس سنگینش رو بیرون فرستاد نگاهمو رو بدنش چرخوندم
چشماشو باز کرد زل زد بهم انگشتمو تو پوست تنش وارد کردم صورتش از درد توهم رفت ولی چیزی نگفت پوزخند محوی زدم
+هرکاری کنی بازم برام جذابی
_خوبه.. وسط دادنت اینارو باید بشنوم
خشک شده نگام کرد لباسمو دروآردم رو تنش خیمه زدم
وحشت زده نگام کرد انگشتامو رو سینش کشیدم خودمو مالوندم به پایین تنش
مثل مرده ها نگاه میکرد نوازش وار دستمو تا نافش کشیدم فشاری دادم که جیغش بلند شد دستمو رو دهنش گذاشتم
_صدات در بیاد بدترازاینو میبینی
تند تند سرشو تکون داد دستمو برداشتم نفس عمیقی کشید از جام بلند شدم خم شدم تو کشو با دیدن تیغ برش داشتم سمت ساناز رفتم با بهت نگام میکرد
روش خیمه زدم تا به خودش بیاد تیغ از وسط چاک سینش تا نافش کشیدم
جیغی زد به تقلا افتاد با درد ناله میکرد دستمو رو دهنش گذاشتم انگشتمو رو رد خون کشیدم سمت دهنم بردم مکیدم
+تو روانی هستی
خندیدم بغض کرده چشماشو با درد بازو بسته کرد
_اسباب بازی خوبی هستی
تنش زیرم لرزید کوبش قلبش توفضا پیچیده بود
جدی لب زدم
_عروسک خوبی باش
لبمو کنارگوشش بردم آروم ادامه دادم
_کوچیک ترین چیزی ازت ببینم پاره ایی بیب
ازش جدا شدم تیغو جلو چشمش تکون دادم آهسته سمت بدنش بردم با ترس فریاد زد
+نههه.. تروخداا.. نه
تیغ رو بدنش کشیدم خراش کوچیکی رو بدنش افتاد بدنش خونی شده بود پقی بلند زد زیر گریه پاهاشو تکون میداد
+ولم کن عوضی حالم ازت بهم میخوره تو مشکل داری
با فرو رفتن انگشتم تو باسنش حرفش نصفه موند نفسشو حبس کرد ناله ایی از درد کشید
انگشتمو بیرون آوردم فرصت ناله بهش ندادم دوتا انگشتمو بزور وارد مقعدش کردم جیغی کشید از شدت درد به التماس افتاد
_من کی تو ام
با درد فریاد کشید خودشو تکون داد
+آرمین تروخدا درش بیار دارم پاره میشم
_من کی توام
گیج با درد نگام کرد انگشتمو تکون دادم لبشو از درد فشار داد عربده ایی زدم
_نشنیدم بگی زیر خوابتم
+من زیرخوابتم.. ولم کن فقط
پوزخندی زدم انگشتمو بیرون آوردم چشماشو با درد بست
_فقط صدای ناله هاتو بشنوم
چشماش تکون خورد ولی عکس العملی ازخودش نشون نداد
ادامه دارد..