رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت 23
# پارت ۲۳
(کارن)
کنار شومینه نشسته بودم و این روز ها سیگار را با سیگار روشن میکردم.
برف در حال باریدن بود و هوا سرد شده بود.
باید یکمی هیزم درون آتش میریختم.
از جایم بلند شدم و به سمت در رفتم.
در را که باز کردم ، دایان پشت در نشسته بود.
و داشت از سرما یخ میبست.
بدون توجه به حضورش، از گوشهی آلاچیق هیزم ها را برداشتم و به طرف در حرکت کردم.
آرام صدایم زد.
_ کارن.
نفسم را عصبی فوت کردم.
_ تو که هنوز اینجایی؟
_ بزار حرف بزنم.
پوزخند گوشهی لب هایم جا خوش کرد.
_ برو به درک لعنتی.
به داخل کلبه رفتم و در را پشت سرم بستم.
صدای التماس هایش را میشنیدم که به در می کوبید.
_ تو رو خدا بزار بیام داخل، لعنتی من حرف دارم، اگه از سرما هم بمیرم من از اینجا نمیرم جناب مهندس.
هیزم ها را کنار شومینه پرت کردم و روی مبل نشستم.
خشم در وجودم جوانه زده بود و داشت همهی وجودم را اسیر خود میکرد.
بطری ودکا جدیدی را باز کردم و سر کشیدم.
بعد از تو
کل سال
فقط یک فصل و یک رنگ دارد
زمستانِ سیاه
پر از ترس
پر از آشوب
پر از نفرت
بعد از تو
حتی آسمان آبی هم خونین شد.
………………….
(دایان)
چند ساعتی میشد که پشت در کلبه نشسته بودم .
هوا سرد تر شده بود و برف با شدت شروع به باریدن کرده بود.
دست هایم را نزدیک دهانم بردم تا کمی با ها کردنش گرمم شود.
اشک از گوشه چشم هایم آرام فرود میآمد.
دوباره به در مشت زدم.
_ اگه راهم نمیدی داخل باشه پس همین جایی که نشستم حرف هام رو میزنم.
سکوت کرده بود و صدایی از داخل کلبه نمیآمد.
_ تا کی میخواهی من رو با رفتنت مجازات کنی؟
من تنهایی بزرگ شدم.
تنهایی درس خوندم . تنهایی کار کردم
تنهایی پایه همه وایسادم
تنهایی درد کشیدم
تنهایی شب های سختم رو صبح کردم.
پس بدون دیگه نه من رو میشه تنها گذاشت نه میشه تنهاتر کرد.
باز هم سکوت کرده بود و صدایی نمی آمد.
ادامه دادم:
_ میگن زندگی همیشه سخت ترین جنگ هاش رو تقدیم قوی ترین سربازهاش میکنه.
ولی من دلم نمیخواست یک سرباز قوی باشم، دلم میخواست یک گل فروشِ عاشق باشم، سر کوچهای که تو توش زندگی میکنی.
آخه لعنتی تو از من چی میدونی؟
من زندگي شخصیم رو بي سر و صدا نگه داشته بودم، پس فکر نکن من رو میشناختی.
تو فقط اون چیزي رو میدوني که من بهت اجازه دادم.
در کلبه را باز کرد و در چشم هایم خیره شد.
_ بسه دیگه نمیخواهم مزخرفاتت رو بشنوم.
اومدی اینجا این حرف های صد من یک غاز رو میزنی که چی عایدت بشه؟
اعتماد مثل دومینو میمونه!
حالا دستت بخوره ،پات بخوره ،عمدا بندازی ،مرض داشته باشی یا هرچی.
وقتی ریخت دیگه کار از کار گذشته.
_ میدونم از اعتمادت سو استفاده کردم ؛ اما مجبور بودم.
مجبور بودم که هویتم را مخفی کنم.
فریاد کشید.
_ به بهای چی؟ له کردن من زیر پاهات؟ بازی کردن با آبروی پدر و مادرم؟
این چه اجباری بود که اینطوری گند زد تو زندگی من!
سرما بد جوری همهی توانم را گرفته بود. بدنم کرخت و بی حال شده بود.
بریده بریده درحالی که دندان هایم بهم میخورد لب زدم.
_ خیلی سردمه.
چشم هایم داشت روی هم میافتاد.
چيزي از فرق سرم به سرعت پايين می آمد
از چشم هایم بيرون زد
گلويم را خراشيد و در دلم فرو ريخت
اين شكل طبيعی چيزي بود كه بعد ها فهميدم
غصه است.
کارن جسم بی جانم را در آغوشش کشید و از حال رفتم.
………………
(کارن)
جسم نیمه جان دایان را در آغوش کشیدم و به داخل کلبه رفتم.
از شدت سرما بیهوش شده بود.
کنار شومینه روی مبل خواباندمش، و پتو را رویش کشیدم.
به لعنت به آن چشم هایی که روزی عاشقش بودم.
ذهنم درگیر بود و خوره به جان جسم و روحم افتاده بود.
از جایم بلند شدم و کتری را آب کردم و روی حرارت گذاشتم.
باورم نمیشد هر کاری که میکردم باز این دختر راهی برای ورود به پیشم پیدا میکرد.
عشق کم یافت میشود.
اصلاً یافت نمیشود
عشق خیلی خندهدار است،خیلی هم گریه دارد!
عشق یا هست یا نیست
اگر نیست که نیست.
اما اگر هست،اگر باشد،اگر یافت شود در تو..
آن وقت دیگر تو نیستی!
این هم گریه دارد و هم خنده!!
تو نیستی،وقتی که عشق نیست..
تو نیستی وقتی که عشق هست!
تو ملتفت حرفم میشوی؟
چه میدانم.
چه میدانم؟چه میگویم؟
چه میدانم چه میگویم؟
عشق!
عشق
آمد و بُرد
میآید و میبَرد.
هی.. هستی و نیستی
نیستی و هستی.
دلگیرم از تو
از تویی که میگفتی
همیشه کنارم میمانی
افسوس که چیزی
جز سایه های حسرت
کنارم نیست.
( ممنون بابت حمایت هاتون، مرسی که با کامنت هاتون قلبم رو اکلیلی میکنید مهربونا)
خیلی قشنگ بود خسته نباشیییییی✨😍
ممنون عزیزم
ممنون
🌹🌹
مائده دیگه باهات قهرم😭😥😑
چرا😕
اول باید از قلم زیبات تعریف کنم، این تکستهایی که توی دیالوگهات میگی محشرن😍
ممنون عزیزم❤️💗💗
پر از احساس بود واقعا
قلمت انقدر زیبا هستش که آدم دلش میخواد بیشتر از اینا بخونه
مرسی مهربون
خوشحالم دوست داشتی
اما، اما… . خدایا، آخه من چی بگم🤢 یعنی یه روز به عمرم مونده باشهها این شخصیت خیالی رو میچزونم، لازم باشه جلد سومش رو هم خودم مینویسم😑 دیگه چی بگم وقتی کارن اینقدر احمق و سستعنصره وقتی با یه جمله میخواد باز این مرد ساده رو به دام بندازه
– دلم میخواست یک گل فروشِ عاشق باشم، سر کوچهای که تو توش زندگی میکنی.
آره ارواح عمهات😑😑 آخه چیت به اینی که تشبیه کردی میخوره، چی؟ واقعاً از همنوع خودم بدم اومد، هر چی که هست این زن جوری نشون داده شده که برای من نفرتانگیزه😓 سعی نکن چهره خوبی ارش بسازی چون منی که از اول پای این رمان نشستم میدونم چه عفریتهایه🤬
کاملا موافقم.حرف دل من رو گفتی.😘
آی آی
اوا چرا اینقدر عصبانی😬
کارن که هنوز نرم نشده .
و این احتمال رو بزار که دایان شاید راست بگه و عاشق شده باشه😉
امیدوارم در پارت های آینده نظرت عوض بشه و باهاش مهربون تر برخورد کنی😂❤️
مرسی که همراهی لیلا جان
میخواستی نباشم😢 این هنوزی که میگی یعنی خر میشه🙁 عمراً نظرم عوض شه😑😑 واقعاً با وجود دایان آدم به دشمن نیازی نداره🤐 در ضمن، عشق که حلّال مشکلات نیست، هست؟ اینکه احساسات طرف رو به بازی بگیری و بعد هم توجیه بدتر از گناه؟
چیزی نگو مائده، بذار خالی شم😰
هیچی معلوم نیست و باید ببینی دایان چه حرفایی برای زدن داره.
درسته حلال مشکلات نیست اما برای ادامه یک رابطه حرف اول رو میزنه.
بنظرم فعلا باید صبر کرد دید چی پیش میاد
مرسی و ممنون که زود پارت گزاشتی.😘خوب بود و عالی.ولی من بودم,اگه پشت در می مرد هم در رو باز نمی کردم😞
خواهش میکنم عزیزم.
چقدر سنگ دل شدید تازگیا😉 یک احتمال کوچیک بزارید شاید حرف های دایان واقعا ارزش گوش کردن داشته باشه.
ممنون که دنبال میکنی کاملیا جان❤️❤️❤️
خدا رو شکر که تنها نیستم، فکر کردم ققط من این حس رو دارم؛ اما عزیزدلم وقتی مییینی این همه آدم از این دایان خوششون نمیاد پس مقصر ما نیستیم🙃 تو هر سرنوشتی برای شخصیت به کار گرفتی اون یه بحث جداست. هیچ آدمی بیعیبونقص نیست این دختره هم مثل ما، اما خیلی نچسبه، تا یه دیده اوضاع بر وقف مرادش نیست به جلزولز افتاده😑 فکر کرده چون به قول خودش تنها به همه چیز رسیده کارن هم جزو اموالشه این دیدگاه شخصی منه، تو به حرص دادن ما ادامه بده و هیچوقت تحت تاثیر واکنشهای ما روند رمان رو تغییر نده و همون چیزی که تو فکرته رو پیاده کن😍 قلمت مانا
فدات شم عزیزم.
میدونم چقدر دایان حرصتون میده
ولی اینم جزئی از روند داستانه و مطمعنا در آینده به من بابت اینکه این شخصیت رو اینطور خلق کردم حق میدید
همینو میگم دیگه؛ به هیچ وجه شخصیتها رو تغییر نده به خاطر حرف کسی من باید توی هر پارت حرصم رو خالی کنم و این هیچ ربطی به تو نداره، حسیه که از شخصیتها بهم منتقل میشه، گاهی غم، گاهی شادی
دکلمه گویی دوس داری نه ؟
باورکن حس میکنم دبیرادبیات داره رمان مینویسه 😂😂😂
سپاس از تعریفت
اگه علاقه نداشتم که نه شاعر میشدم نه نویسنده
خانوم نیستی هستی هستی نیستی خیلی قلمت قشنگه😍❤
کارن باز خر شد؟😐
مائده دیگه اینبار واقعا این دختره رو نذار بیاد
کسی که همون اول صداقت نداره همون بهتر که بره هرچند که گل فروش عاشق سرکوچه باشه و سرباز قوی جنگ سخت😒
این دختره بهوش اومد پا میشه گم میشه از کلبه بیرون وگرنه وارد میشم😌
تاااا ورود نکردم خروجش کنین😎
چقدر عصبانی.
باید فعلا صبر کنید
راستش این بار باید دید کارن چه تصمیمی میگیره.
همه چیر به کارن و حرف های دایان ختم میشه.
ممنون که با نظرت همراهی نرگس بانو جان
خسته نباشید واقعا زیبا بود 😍😍😍😍😍😍
سپاس آلا عزیزم💗
کپی شده از انجمن سایت… .
آموزش نوشتن رمان به طور اصولی
به نام خدا
با توجه به اینکه دوست داشتم یه سری نکات رو در مورد نوشتن که خودم طی این یکی دو سالی که در همه جا فعالم(وبلاگ، اینستاگرام و انجمنهای رمان) اون ها رو تجربه کردم براتون توضیح بدم، این تاپیک رو زدم و امیدوارم که مطالب این تاپیک براتون مفید باشه.
اما قبل از شروع بهتره فهرست مطالب رو اول براتون بگم:
قبل از شروع
ژانرها
طرح و پیرنگ
فصل بندی
انتخاب زبان(نوشتاری یا گفتاری)
زاویه دید
خلاصه نویسی
مقدمه نویسی
شروع
توصیفات
سیر رمان
پایان رمان
بازنویسی
قبل از شروع
قسمت یکم
قبل از شروع این تاپیک به نظرم اومد که یکم در مورد نوشتن رمان و … توضیحاتی بدم. برای همین هم توی سه قسمت این تاپیک رو شروع میکنم. توی هر قسمت از بخش قبل از شروع هم در مورد یه سری موضوعات حرف میزنم که مهمن برای شروع نوشتن رمان.
نوشتن رمانی که جذاب باشه و کیفیت خوبی داره کار آسونی نیست. یعنی برای اینکه کیفیت رمانتون رو بالا ببرید باید خیلی کارها بکنید. برای همین هم توصیه میکنم قبل از شروع نوشتن رمانتون چندهفتهای رو با انجام دادن مواردی که در زیر عنوان میشه بگذرونید؛ چون قطعا برای شما مفید خواهد بود و در نوشتن رمانتون بهتون کمک خواهد کرد.
خاطره نویسی و روزانه نویسی
روزانه نوشتن و خاطره نویسی مهم ترین و پرکاربردترین توصیهای هست که میشه به یک نویسنده که در حال نوشتن رمان هست کرد. میگن تولستوی قبل از نوشتن کتابهایش سالهای سال مشغول به خاطره نویسی میشده و در خاطراتش اقدامات خودش در طول روز رو بررسی میکرده. برای همین هم به راحتی تونسته چندین رمان بنویسه که حداقل 1000 صفحه داشتن.
روزانه نوشتن رو هم توی زندگینامه خیلی از نویسندههای بزرگ داستانی و غیر داستانی مشاهده میشه. بنابراین حتما به طور روزانه مطالبی رو بدون اینکه قصد انتشار داشته باشید بنویسید. اینطوری قطعا رمان بهتری رو به مخاطبینتون ارائه میدید.
مطالعه کتب آموزش نویسندگی
این یکی هم خیلی واجبه. من رمانای زیادی از سایتهای رمان نویسی خوندم. خیلی از رمانهایی که خوندم اصلا قابلیت اینکه بشه روش اسم رمان رو گذاشت نداشتن. یکی از دلیلهاش همین مورد بود. یعنی نخوندن کتاب در مورد نویسندگی ضرر زیادی به شما میزنه.
شما باید بدونید دیگران چطور مینویسن تا با تقلید از اونها به مرور کیفیت نوشتههاتون رو بالاببرید و بعد سبک و روش خاص خودتون رو پیدا کنید.
درحال حاضر کتاب نون نوشتن رو بهتون توصیه میکنم. تجربیات محمود دولت آبادی در نوشتن کلیدر واقعا ارزش خوندن داره.
راه هنرمند هم از جولیا کامرون واقعا ارزشمنده و کمک زیادی به شما میکنه. البته که سایتای آموزشی زیادی هم هستن که به راحتی میتونید بگردید و با خوندن مقالههای مختلف چیزهای زیادی یاد بگیرید.
مطالعه کتابهای خوب
توی فضای مجازی خیلی از افراد بدون خوندن کتابای خوب و ارزشمند و فقط با خوندن رمانای پرطرفدار عامه پسند فکر میکنن که دارن کتاب میخونند. در حالی که کتاب های فضای مجازی هیچ یک از مواردی که توی نوشتن رمان به درد میخورن رو ندارن. مثلا شما وقتی کتابای خوب میخونید در مورد شخصیت پردازی، توصیفات و … چیزهای زیادی یاد میگیرید؛ اما وقتی یه رمان پرطرفدار که توسط نویسندگان تازه کار نوشته شده رو میخونید هیچ کدوم اینها رو نمیتونید یاد بگیرید.
مثلا برای شخصیت پردازی شما باید از روانشناسی و … رو اطلاعاتی داشته باشید که با خوندن رمانای خوب خود به خود یادشون میگیرید.
برای همین بهتره حتما مطالعه رمانهای چاپی که از نوشته شدنشون زمان زیادی گذشته و پرطرفدارن رو بخونید. برای مثال رمانها زیر واقعا خوبن:
رستاخیز، آنا کارنینا، ارباب و نوکر، کلبه عموتم و …
مقایسه
برای اینکه بتونید نوشتهی خوبی رو تحویل خواننده بدید باید بتونید تفاوت دو نوشته رو تشخیص بدید. دوتا رمان در یک ژانر رو بردارید و بخونید و تفاوت و شباهتهاشون رو از لحاظ چگونگی توصیفات و جمله بندی و … بررسی کنید. با اینکار کم کم یاد میگیرید چطور توصیفات بنویسید و چطور جملاتتون رو زیباتر کنید.
قسمت دوم
سلام دوستان؛ توی قسمت قبلی راه هایی رو گفتیم که میشد با انجام اونها مهارت نویسندگی خودمون رو تقویت کنیم. توی این پست اما در مورد موارد دیگهای حرف میزنیم که خواه ناخواه روی نوشتههامون تاثیر میذارن. بنابراین در این قسمت هم همراهی مون کنید تا بعد از این پست، بریم سراغ مطالب تخصصی تر و بهتر!
تحقیق
شما حتی اگه بخواید یه رمان فانتزی بنویسید، نیاز دارید به تحقیق برای نوشتن رمانتون؛ مثلا تحقیق برای پیدا کردن اسامی، معانی اونها، فرهنگها، مکانهای دیدنی کشورهای دیگر، روانشناسی و … .بنابراین تحقیق بخشی از روند نوشتن رمان هست و هر چقدر که تحقیق بیشتر و کامل تری داشته باشید، نوشتهی بهتری هم تحویل خواننده میدهید.
البته این مواردی که برای تحقیق گفتم برای نوشتن رمانی با ژانر فانتزی هست و برای مثلا نوشتن رمان ژانر اجتماعی تحقیقاتتون خیلی گسترده تر میشه و باید موارد خیلی زیادی رو بخونید. مثلا چندتاش فلسفه و جامعه شناسی و اقتصاد و برای برخی صحنه اطلاع کسب کردن در مورد قوانین کشور هم لازمه.
برای همین هم هست که خیلی از رمانهای مجازی اصلا قابل خوندن نیست. نوشتن بدون تحقیق کردن حماقت محضه؛ چون نمیتونید بدون تحقیق بنویسید و انتظار داشته باشید رمانتون به درد کسی بخوره. البته که خیلیها براشون تاثیر رمانها مهم نیست و میزان بازدید از کیفیت رمان براشون مهم تره!
در هر صورت در مورد مواردی که لازمه تحقیق کنید و با یاد داشت برداری و … اونها رو جایی نگه دارید تا بعد از شروع رمان که تحقیقات دیگهای هم انجام میدید به راحتی بتونید همه چی رو داشته باشید.
ویرایش
نویسندگی مجازی تنها یک تفاوت با نویسندگی برای چاپ دارد و آن هم سهل بودن ویرایش نوشتهها در آن است.بنابراین حتما از این امکان استفاده کنید و در حین تایپ رمان از روی نقدها و نظراتی که خوانندهها و منتقدین انجمن ارائه میدن رمانتون رو ویرایش کنید. من شخصا نویسندههای بسیاری رو دیدم که با ویرایش مداوم نوشتههاشون تا الان رمانهاشون در دست چاپ قرار گرفته و فروش واقعا خوبی هم داره.
بنابراین حتما زمانی رو برای ویرایش رمانهاتون بذارید و بعد از انتشار پارتها اونها رو ویرایش کنید.
نقد پذیری
در این مورد شخصا روم نمیشه مطلبی بنویسم؛ اما چکار کنم که نوشتنش واجبه. خیلی از دوستانی که تازه نوشتن رمان رو شروع میکن، چنان پاسخ های تندی به نقدای رمانشون میدن که انگاز منتقد رمان اومده اونا رو بکشه! (از جمله خود من اون اوایل اینطور بودم. الان هر نقدی برای هر داستانیم دارید بفرستید با کمال میل میخونم و ویرایش میکنم)
این مورد خیلی ضروریه. چون شما بدون نقد شدن نمیتونید رشد کنید. پس حتما بعد از رسیدن رمانتون به حد نصاب لازم در خواست نقد رمان رو بدید. البته قصد دارم یکاری کنم که مخاطبا و ناظرا و نویسندهها در صورت علاقه اشکالات پارتهای رمانای هم رو بگیرن که تا چند روز دیگه توضیحاتش رو میدیم.
ولی خب حتما به نقدای رمانتون گوش کنید و ویرایش رو لحاظ کنید. این بهترین و موثرترین راه برای اینکه نوشتن رو یاد بگیرید و بهتر بنویسید.
ژانرهای رمان
ژانرهای رمان در اصل حوزهای که رمان شما در اون فعالیت میکنه رو نشون میده. برای مثال شما به رمان هری پاتر میگید رمان فانتزی یا تخیلی! در مورد اینکه ژانر چی هست و … تاپیک دیگری هست که به طور کامل همه رو معرفی کرده و در موردشون توضیح داده است.
“به نام خداوند جان و خرد” با عرض سلام خدمت شما کاربران محترم و نویسندگان گرامی! امیدوارم ایام به کامتان باشد. در ابتدای هر رمانی گزینهای وجود دارد به نام ژانر و روبهروی آن کلماتی مانند ترسناک، عاشقانه، جنایی و… نوشته شده است. شاید برای شما هم سوال شود که معنی و مفهوم ژانر چیست؟ چه کاربردی در…
توی این پست تنها نام ژانرها رو مینویسم و به چند نکتهی دیگه میپردازم:
عاشقانه
اجتماعی
ترسناک
تراژدی
علمی_تخیلی
پلیسی
فانتزی
مذهبی
معمایی
تاریخی
هیچ ژانری به نام کمدی، اساطیری، همخونهای و … برای رمان نداریم و اینها مال فیلم هستند.
نکات مهمی که برای انتخاب ژانر باید بهشون توجه کنید:
برای اینکه ژانری رو برای رمانتون انتخاب کنید، باید بدونید که ژانر بخش عظیمی از رمان رو در بر میگیرد. برای همین هم شما نمیتونید با غم انگیز کردن آخر رمانتون ژانر رمان رو تراژدی قرار بدید. رمانی که ژانرش تراژدی هست از ابتدا تا انتهای اون لایههایی از غم رو داره و احساس انگیزی رمان بیشتر از بقیه رمانهاست.برای همین هم حتما باید بخش اعظمی از رمانتون اون ژانر رو در خودش داشته باشه.
یه مورد دیگه هست که باید بهتون بگم. بهتر ژانر رمانتون یک یا دوتا باشه. چون بیشتر از این واقعا پوشش دادن همه ژانرها سخت میشه. مثلا من رمانی دیدم با این ژانرها:
«فانتزی، عاشقانه، تراژدی، اجتماعی و طنز»
خب چنین رمانی معلومه چه چیزی ازش در میاد. رمانی با این ژانرها قطعا ارزش خواندن ندارد.
بنابراین حتما و حتما این دو نکته رو مد نظرتون قرار بدید و ژانر رمانتون رو بر اساس این موارد انتخاب کنید.
طرح و پیرنگ قسمت اول
سلام به همراهان عزیز این تاپیک
امروز میخوایم در مورد طرح و پیرنگ حرف بزنیم.
طرح چیه؟
طرح یعنی موضوع داستان به طور کلی. در واقع خلاصه کلی داستانتون میشه طرح داستان و چیز بسیار مهمی هم هست.
پی رنگه چیه؟
طرح داستان رو که نوشتید، میاید و تمام جزئیات اصلی رو مینویسید. به این جزئیات میگن پیرنگ که اگه نباشه تموم کردن رمانتون براتون خیلی سخت میشه.
خب چطور طرح داستان بنویسیم؟
برای نوشتن طرح داستان بهترین کار اینه که تمام اتفاقات مهم رو جداگانه بنویسید و بعد همه رو توی یک خلاصه کلی که بین بیست تا چهل خط میتونه باشه بنویسید.
این چند خط رو برای رمان متواج من هست که اتفاقات مهم رو نوشتم:
کیارش در مهمانی برادرش به دنیای جادوگران میرود.
در آنجا با مردی به نام ادوارد آشنا میشود.
ادوارد او را در متواج ثبت نام میکند.
کیارش در روز اول حضور در متواج نیمی از قلعه را نابود میکند و به پنج ماه دانش آموز درجه دو بودن محکوم میشود.
همونطور که میبینید، در چند جمله برخی از اتفاقات مهم داستان رو نوشتم و حالا میتونم طرح داستان رو بنویسم.
در پستهای بعدی یک طرح داستان خوب رو براتون مثال میزنم.
در نوشتن طرح داستان چه نکاتی رو رعایت کنیم؟
برای نوشتن یک طرح خوب، بهتره که اول بدونید طرح داستانتون نباید زیاد جزئیات داشته باشه. چون اون موقع انعطاف پذیریش رو ازدست میده.شما قرار نیست دقیقا مثل طرح بنویسید، با کمک این طرح مرزهایی برای پیش بردن داستان مشخص میکنید و با خلاقیت خودتون داستان رو مینویسید و نمیذارید خلاقیتتون از اون مرزها رد بشه.
دومین مورد اینه که توی نوشتن طرح داستان تمام شخصیتهای اصلی رو نام ببرید و شخصیتهای فرعی رو از طرحتون حذف کنید. دلیلی برای طولانی کردن طرح داستانتون با حرف زدن در مورد شخصیتای فرعی نیست.
نکته سوم اینه که مکان های مهمی که داستان توی اونها پیش میره رو حتما نام ببرید؛ چون بخش مهمی از داستانتون رو در بر میگیره.
ایندفعه کلاس طولانی شد مرسی استاد😍😘
زیبایی قلمت به کنار فق تکسا😍😍
خسته نباشیددد❤