نویسنده هایی که به مدت یک ماه پارت گذاری نکنن رمانشون از سایت حذف میشه

رمان کاوه

رمان کاوه پارت ۳۵

4.3
(29)

شش ماه بعد

بعد ترخیص شدن از بیمارستان و بازداشت و بازجویی بلاخره وقت دادگاه معین شد

من به همراه متین و کیانوش و کیارش در یک ماشین
شیخ و کوروش و هامون هم در ماشین دیگر

این چند روز برخلاف همیشه همه سکوت کرده بودیم
هرکس به سرنوشت خودش فکر می کرد
به این رای دادگاه چگونه خواهد بود

تخفیف جرم شامل حالمان میشد اما مقدارش را قاضی تعیین می کرد

با توقف ماشین یکی یکی پیاده شدیم

داخل راهرو ایستادیم تا قاضی بیاید
چشمانم می چرخید روی متهمانی که با چهره ای نامید چشم بسته و سر به دیوار تکیه داده بودند

شاید اگر من هم شرایط آن هارا داشتم حالم بهتر نبود !

بلاخره نوبت رسید و داخل شدیم

ردیف متهمان نشستیم
متین سرش را طرفم کج کرد

متین _ مطمئنی حکم اعدام نمیدن؟

این سوال را بیش از هزار بار پرسیده بود

_ آره مطمئنم

قاضی شروع کرد
گاهی همهمه میشد
گاهی دعواهای لفظی…
متهم ، متهم دیگری را محکوم می کرد

دفاع چه سودی داشت ؟
وقتی تمام اسناد و مدارک را قاضی در دست داشت

در آخر چکش قاضی محکم بر روی میز زده شد
سکوت شد برای اعلام نتایج دادگاه

ناخودآگاه سر برگرداندم
نگاهم به سهیل خورد اما او متوجه نشد
ریش هایش را اصلا وقت نکرده بود بتراشد
برادر بیست و پنج ساله ام به سی ساله ها می خورد

همانطور که به پیش رویم خیره بودم زمزمه وار شروع کردم :

_ کاش هیچ وقت با سیروس آشنا نمی شدم کاش آنقدر پول پرست نبودم نباید پای تورو به این لجن باز می کردم…

پرید وسط حرفم

متین _ ببین تو تا هرجا بری من باهاتم چه جهنم باشه چه بهشت

با کمی مکث دوباره ادامه داد:

متین _ هرچند اون روز که اینو گفتی باید تو دهنت می زدم بتمرگی سرجات ولی حالا که باهم شروع کردیم باهمم تمومش می کنیم

نفس عمیقی کشیده و دوباره به عقب نگاه کردم
این بار چشمانم دقیقا با چشمان سهیل اصابت کرد

حس بدی بود از اینکه برادرت خلافکار باشد نه؟
حس بدی نبود؟
بود…

سرم را چرخاندم
نمیدانم نگاه کردنم برای چه بود اما دلم میخواست واکنشش را ببینم
چهره اش داد میزد غم درونش را
از حمله های عصبی اش خبر داشتم
خودش نگفته بود از سیاوش شنیده بودم
ترسم از بعد دادگاه بود
بعد اعلام حکم …
چه بلایی بر سرش خواهد آمد؟

ا………

رای دادگاه صادر شد
قاضی حکم می داد و من هر لحظه سرد تر
منی که به متین دلگرمی می دادم حال خودم داشتم پس میافتادم

دستان یخ زده ام را مشت کردم

قاضی _ جناب کاوه رشیدی ؟

سر بالا آوردم

_ بله؟

قاضی _ جناب کاوه رشیدی به جرم فروش مواد مخدر و مشارکت ضرب و شتم و…به سه سال حبس و به مبلغ ششصد میلیون ریال و پنجاه ضربه شلاق محکوم می گردد

سه سال ؟
زیاد بود !
چرا دستانم حرکت نمی کرد تا محکم به سرم بکوبم
پلک فشردم
کاری از دستم بر نمی آمد
ظلمی بود که خودم بر خود کرده بودم …

ا…………

طولی نکشید تا به زندان منتقل شدیم
وکیل بند زندان راهنماییمان کرد
روی تخت اول نشسته و وسایلم را کنارم گذاشتم
آرنجم را بر زانو گذاشته و سر روی دستانم گذاشتم

خدایا…
من تازه رنگ خوشبختی را دیدم!
زود بود …
زود بود تا این رنگ تیره دوباره مهمان روزهای زندگی ام شود
اگر این پایان تاوان گناهم باشد حرفی نیست
تحمل میکنم
تحمل میکنم

متین کنارم نشسته و دست دور شانه هایم گذاشت

_ نکن

متین _ غصه نخور دیگه تموم میشه چشم بهم بزنی تموم میشه

_ آره تموم میشه

متین _ خب یکم حرف بزن دق نکنی

_ نمیکنم

متین _ کاوه…

روی تخت دراز کشیدم

_ برو میخوام بخوابم

دستش را به هلال گوشم رساند
دیگر نمی خندیدم
بدتر شدم
قطرات اشک بالشت را خیس می کرد
نفهمیدم چقدر زمان گذشت تا خوابم برد
خوابی که آرزو می کردم بیداری ای نداشته باشد

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا : 29

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

𝐍𝐚𝐫𝐠𝐞𝐬 𝐛𝐚𝐧𝐨𝐨

ای آن که جز او امیدی نیست...🌱
اشتراک در
اطلاع از
guest
21 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آلباتروس
10 ماه قبل

نمیدونم چرا من از زندان بدم نمیاد😂😂

زندان خیلی باحاله

یه خواننده‌هایی توش پیدا میشن که از هر چی خواننده میشناسی خوش‌صداترن(بگم تو فیلما دیدم بده؟🙄 در هر حال خواننده‌ها همه جا هستن دیگه😊)

دوستای جدید پیدا میکنی

البته از نظر من زندان فقط زندان مردانه. با زندونای زنانه حال نمیکنم چون قطعاااا یه فالگیر لافگو توش پیدا میشه🙄

سه بدی داره زندان. اولیش همون مجازات شلاق و ایناست. دومی شاهد ضجه و ناله اعدامیاس. سومی هم درگیری تو زندانه.

در کل اگه با گناه و جرم نری زندان، زندان همچینم بد نیستا😂ولی وقتی با جرم میری زندان یه جوریه انگار بهت زور گفتن و خود همین زور باعث میشه حس کنی زندگیت تباه شده البتهههههه زندان فقط یه هفته‌ش یا دو هفته‌ش حال میده سه سال حقیقتا زیاده😂

آلباتروس
پاسخ به  𝐍𝐚𝐫𝐠𝐞𝐬 𝐛𝐚𝐧𝐨𝐨
10 ماه قبل

لطف میکنی چون خیلی دوست دارم سری به زندان مردانه بزنم😂

آلباتروس
پاسخ به  𝐍𝐚𝐫𝐠𝐞𝐬 𝐛𝐚𝐧𝐨𝐨
10 ماه قبل

😂😂

Batool
Batool
10 ماه قبل

سه سال زیاده تازه شلاق هم بچه ی بیچارم تازه رنگ خوشیو دیده 😭نرگس خانم قاضی ظالم جون من دیشب از کی کینه گرفته بودی اومدی سربچم خالیش کرده 😂سه سال زیاده کمتر راه نداره 😅ولی جدا عالی بود تونستی نفسمون بند بیاری ضربان قلبمو بالا ببری استرسم که نگم پس فوق العاده بود👍👍😁

Batool
Batool
پاسخ به  𝐍𝐚𝐫𝐠𝐞𝐬 𝐛𝐚𝐧𝐨𝐨
10 ماه قبل

اره میدونم اتفاقاخیلی کمه مجازاتش😁😁 ولی خوب ناسلامتی مادرم کدوم مادری حبس بچشو میخواد از این جهت هم نگاه کن😂😂😂😂😂😂😂

Batool
Batool
پاسخ به  𝐍𝐚𝐫𝐠𝐞𝐬 𝐛𝐚𝐧𝐨𝐨
10 ماه قبل

فکرکنم زندان بانچی خوبی شدی حرفه‌ای 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

Batool
Batool
10 ماه قبل

میگم نرگس جون شما قصد کشتنمونو داری ولله من هنو جوونم کلی آرزو دارم به همین زودی نمیخوام بمیرم اینجوری ادامه بدی اون حملات عصبی سهیل به من سرایت میکنه تضمین نمیکنم دیگه حتی اتاق فرمان به دادم برسه اون از آتوسا که اگه جواب بله رو به پوریای عوضی بله من خودکشی میکنم این از کاومم که به سه سال وشلاق محکوم شد چه کردی بامون نرگس بانو🥶🥶🥶😂😂😂😂😂

Batool
Batool
پاسخ به  𝐍𝐚𝐫𝐠𝐞𝐬 𝐛𝐚𝐧𝐨𝐨
10 ماه قبل

نه قربونت برم خواهری من شوخی کردم بات هر رمانی دیالوگ های غمگین پراسترس وهیجان یا شادی بخش و… داره واینه که زیبایی یه رمان چندبرابر میکنه اینکه تو طول رمان حرص بخوری خوشحال شی وناراحتشی استرس بگیری عصبی بشی همه اینا حالاتی که تو طول رمان نویسنده بایدبه خواننده هاش القا کنه تارمان کسل کننده نشه منم مطمئنم هرپارتی که بدی خیلی عالی وبینظیره ببخشید اگه باحرفام ناراحت کردم قلبم😘😘😘🙂🙃🙃

Batool
Batool
پاسخ به  𝐍𝐚𝐫𝐠𝐞𝐬 𝐛𝐚𝐧𝐨𝐨
10 ماه قبل

قربونت عزیزدلم فداتم❤️❤️❤️❤️

Eda
Eda
10 ماه قبل

بچممم😭نباید میرف زندان گوناه داشت
شلاقققق شلاققق اخههه برا چییی بابا دووم. نمیارههعه😐نرگسسس نزا شلاق بخورهههه🥲🔪🔪
فقد یه سوال متینم افتاد زندان؟
خدایی عشق کردن از رفاقت متین و کاوه دمشون گرم
امیدوارم زودتر سه سال بگذره و طعم خوشبختیو بچشه بچه خیلی سختی کشیده🥲
خسته نباشیی🎊❤

آخرین ویرایش 10 ماه قبل توسط Eda
لیلا ✍️
10 ماه قبل

خداقوت نویسنده‌جونم😍👏🏻 قشنگ پشیمونی کاوه رو نشون دادی، این پارت واقعاً کشش خوبی داشت و صحنه‌ها به خوبی کنار هم قرار گرفته بودند، موفق باشی همیشه😊

مائده بالانی
10 ماه قبل

سه سال حبس.
بنظرم برای کاوه مدت زیادی هست
ولی در واقعیت این زمان برای مجرم ها بیشتر هم باشه

دکمه بازگشت به بالا
21
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x