معرفی و خلاصه رمان «آمیگدال»
بسم الله الرحمن الرحیم
نام رمان: آمیگدال
نویسنده: بانوی نقابدار
ژانر: تراژدی، عاشقانه، اجتماعی
خلاصه:
و تو از اولش هم سهم من نبودی. ما حتی اگر هزار بار دیگر هم متولد میشدیم، من باز هم باید درد دیدن تو را با دیگری میچشیدم. و تو تکهای از قلب من بودی که اهدا شده بود. من اگر تو را اسیر میکردم، اگر حافظهات را پاک میکردم، اگر آمیگدالت را برمیداشتم، باز هم نیم نگاهی به من نمیانداختی. داستان زندگی من، از عشقی ممنوعه شروع شد. عشقی که اصلا بین من و تو نباید اتفاق میافتاد؛ من از یک ردهی پایین و تو از ردهای دست نیافتنی و من برای رسیدن به تو از خودم هم گذشتم. تو را اسیر کردم جوری که هیچوقت نفهمی اسیر شدهای زیرا من تحمل دیدن پادشاه را با ملکهاش نداشتم. من برای تو تمامی پلهای پشت سرم را خراب کردم؛ من در این راه دست دوستی دراز کردم به سمت آدمهایی که برای رسیدن من به تو، جانم، زندگیام، باید گذشتهام و روحم را به آنها میفروختم؛ چون کاری که با تو کردم، قانونی که هیچ، انسانی هم نبود! من مانند خدایی بودم که روزی عاشق بندهی کافرش شد.
آمیگدال: قسمتی از مغز است که بدون آن، درک احساسات از بین میرود. حتی عشق!
چه عکس رمان بزرگه یا اباالفضل😂
🤣🤣🤣
چه اسم باحالی داره رمان
مرسی عزیزم
فقط یه اسمی بزارین خواستم صدا کنم بتونم
الان بگه موفق باشی بانوی نقاب دار😂
یطوریه حس میکنم
خخخ همینطوری صدام کنی راحت ترم 🙂