پارت چهارم حس آبی
🍃ᬼ꙰ٖٖٖٜ🌸ᬼٖٖٖٜ꙰🍃part 4
هر کاری کردم لبخندی برای سلام به اون دو شخصی که جلوم نشسته بودن بزنم نشد که نشد
چون لحظه ،لحظه ای که از پدرم و یا حتی امیدخانی که نمیشناختم کتک میخوردم برام تداعی میشد…
نگاه اون مرد تیز شد ،آب که از سرم گذشته بود چه یک وجب..
حس آتیش گرفتن قسمتی از بدنم رو داشتم
نگاهمو سمت نگاه به خون نشسته امیدخان کردم ..
رومو برگردوندم سمت اون دو شخص و لبخندی که شبیه به همچی بود الی یک لبخند طبیعی..
بسمتشون رفتیم
اون خانم از جاش بلند شد و گفت: وای امیدم ،فرشته انتخاب کردی
ماشالله بهش و بعد منو در آغوش گرفت …
آغوشش مهربون بود درست عین مادرم…
مادری که بخاطر حماقت های پدرم جونشو از دست داد…
منو از آغوشش جدا کرد و گفت:خوشبخت بشین کنار هم عزیزانم
امید خان مادرشو به آغوش کشید و سرشونه ی مادرشو بوسید…
نگاهم تو نگاه سرد و نافذ پدرش گره خورد،از نگاهش چیزی سر در نمی اوردم
لبخندی کج مانند روی لبم نشست و خواستم دستشو برای بوسیدن بالا بیارم که دستشو
کشید و روی سرم گذاشت و گفت:نگاهت میگه پسرم ترو بزور به اینجا اورد درسته؟
بااین حرفش انگار سطلی، از آب یخ روی سرم خالی شده بود
خواستم نگاهمو بسمت امید خان برگردونم که با حرفش نتونستم کاری انجام بدم چه برسه به جم خوردن…
گفت:خوشم نمیاد وقتی با شخصی حرف میزنم روشو بغیر از سمتی که من هستم برگردونه
آب دهنمو قورت دادم و گفتم:این حرفا چیه ،من عاشق پسرتونم ،اگه الان این نگرانی و استرسها توی رفتارم معلومه همش بخاطر هیجانیه که دارم…
انگار کسی بغیر از خودم داشت این حرفا رو میزد ،باورم نمیشد که این من باشم که این حرفا رو زده باشم…
امیدوار بودم که حرفمو باور کرده باشن…
با وارد شدن عاقد بحث بینمون تموم شد و بسمت جایگاهی که خطبه عقد خونده میشد رفتیم…
اولین کامنت😍
🏅🥇
ولی خیلی کوتاه بودااا
فهمیدم پارتام خیلیم کوتاه نیست🤣
من بخوام پارت بلند بالا ارسال کنم سر شش پارت تموم میشه
من برای هر خط نوشتن دوساعت فکر میکنم
الان این چهارمین پارت بعد از یک هفته و نیم فکر کردن این شد دا 🤣😂
🤣🤣🤣
چی بگم خب
بعد اگه بخوای پی دی اف کنیش خیلی تعداد صفحه هاش کمه خو👀
قرار نیس با چهار پنج پارت فایلش کنم
مطمئنا اینجا یه صحنه هایی رو حذف میکنم میفرستم …
من قانون سایتو نمیدونم
که میشع صحنع های +20سال رو فرستاد یان
بعد بخوایم اینطوری حساب کنیم اکثر چنل های تلگرامی هم به این اندازه پارت میزارن….
منم اولین رمانی ک نوشتم فول صحنه بود
نشد که ادامشو اینجا بفرستم 🥲😀