-
رمان
رمان مرسانا: پارت پنجاه و پنج
سرش و مطمئن تکان داد و گفت: درسته من هم با نظر شما موافقم و.. یکمرتبه صدای جیغ و سوت…
بیشتر بخوانید » -
رمان
مرسانا: پارت پنجاه و سه
سرم رو پایین انداختم و گفتم : آره تو آموزشگاه کار پیدا کردم زبان خوندید؟ ـ اره مترجمی زبان ـرشته…
بیشتر بخوانید » -
رمان
مرسانا : پارت پنجاه و دو
نه آقای کاویانی مسئلهای نیست منم این چیزها رو قبلاً از طریق پلیس فهمیدم پس هوش و درایت پلیسی ندارم…
بیشتر بخوانید »