-
رمان غرامت
غرامت پارت 49
*** دو هفته بعد -چیزی لازم نداری؟ بیحوصله بشقاب را داخل سینک ظرفشویی گذاشتم و به سمتاش برگشتم و لب…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت
غرامت پارت 48
شو میبرمت پیش عزیزت! * * * از ماشین پیاده شدم و در را آرام بستم، همزمان مهران هم پیاده…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت
غرامت پارت 47
عسلی رنگ هایش در پس اشکانم گرفته و سرد شد.. پُر از خشم.. کمرم را بیشتر فشرد و دندان هایم…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت
غرامت پارت 46
چادر را روی سرم انداختم و دوشا دوش از اتاق خارج شدیم میدانستم قراراست رویاروی سختی با مریم داشته باشم…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت
غرامت پارت 45
“باشه” آرامی زمزمه کردم و با همان مغز قفل کرده در اتفاقات وارد خانه شدم.. * * * “مهران” آخرین…
بیشتر بخوانید » -
رمان کالون
رمان کالون پارت1
بهنام ایزد یکتا (راهنمایی اسم رمان!) • کالون(Kálon): زیبایی ای که فراتر از زیبایی ظاهری است. کلمهٔ “کالون” که ریشه…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت
غرامت پارت 44
میرود و من میمانم و غم و تحقیری که شدهام… زیاد نمیگذارد که آوای صدایاش را از یاد ببرم -زود…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت
غرامت پارت 43
لب لرزانم را به زیر دندان کشیدم و گوشی خاموش را در دستانم چرخاندم چرا این کار را کردم؟ کاش…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت
غرامت پارت 42
چشمهایم خیره صفحه تلویزیون بود ولی فکرم در جاهای دیگر جولان میداد زندگیم واقعا سر و تهی نداشت بنای زندگی…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت
غرامت پارت 41
*** پلکهایم سنگین است، به اجبار از مردمک چشمانم فاصله میگیرند درون اتاقی که در تاریکی فرو رفته قرار گرفتهام..…
بیشتر بخوانید »