-
رمان غرامت
غرامت پارت 40
مهران نگاه تیزی حواله مالک کرد و به سمت مبل کنار پنجره، روی آن نشست.. مالک کت مشکی رنگاش را…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت
رمان غرامت پارت 39
قطرات آب که بر سر شانهام کوبیده میشد و جایشان میسوخت هرچه بیشتر آب بر روی تنم ریخته میشد، ضعف…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت
رمان غرامت پارت 38
مهران قفل کرده بود!! لعنت بهت مهران کسی که دیشب دم از نامردی خانوادهام میزد، خودش از نامرد بودن کم…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت
غرامت پارت 37
نگاه از چشمام مصمماش دزدیدم در برزخی گیر افتاده بودم که نه راه پیش داشتم نه راه پس… سکوتم آنقدر…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت
رمان غرامت پارت 36
خلع صلاح میشوم، حتی به مرز جآن دادن میرسم.. اما مگر او چشم دیدن مرا دارد؟ در سمت خودش را…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت
رمان غرامت پارت 36
صدایاش در نزدیکی گوشم مرا به خود لرزاند -راه بیفت!! عمومرتضی، حسن را به زور به سمت خآنه میکشآند او…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت
رمان غرامت پارت 35
جای راننده جا گرفت و ماشین راه انداخت.. -اگه مهران بیاد.. فرمان را پیچآند و اخماش محکم تر شد.. -تا…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت
رمان غرامت پارت 34
پلک آرامی زدم و نگاه گرفتم و در را بیشتر باز کردم،درست است در آغوشش گریستم برای سر درداش مرهم…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت
رمان غرامت پارت 33
دستاش از حرکت ایستاد و گفت: جدی؟ -اره تو حلال احمر یاد گرفتم.. دستانم را از روی پیشانیاش برداشت و…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت
رمان غرامت پارت 32
نه اینجا بودن را میخواستم نه با مالک آمدن را.. با صدای کل کشیدن مریم نگاهم دوباره روی محنا گل…
بیشتر بخوانید »