-
رمان موعد هچل
ر مان «موعد هچل» پارت 3
یکهو همهمه قطع شده و صدای متعجب عیسی طنین انداخت: ـ عه! مگه شما نگفتید پاشا و رویا باهاتونن؟ سرایدار…
بیشتر بخوانید » -
رمان موعد هچل
رمان «موعد هچل» پارت 2
و قطع کرد. بیخیال گوشی را روی پای رویا انداخته و دنده را سبک کردم. با اینکه خیلی وقتها اعصابم…
بیشتر بخوانید » -
رمان موعد هچل
رمان موعد هچل پارت 1
مقدمه: دستانش میلرزید و درحالی که صورتش از ترس عرق کرده بود، لب زد: «نباید اعتماد میکردم…نباید…»شوری عرق را مزهمزه…
بیشتر بخوانید » -
رمان موعد هچل
معرفی و خلاصه رمان «موعد هچل»
«به نام خدا» رمان «موعد هچل» ژانر: معمایی، عاشقانه نویسنده: ویدا.ش خلاصه: همه چیز از یک تماس تلفنی عجیب و…
بیشتر بخوانید » -
رمان شقیقههای خونین
رمان شقیقههای خونین پارت ۵
با شنیدن این حرف، دلارام آرام دستش را پایین آورده و از وَن فاصله گرفت. اهورا وحشتزده خواست به سمتش…
بیشتر بخوانید » -
رمان شقیقههای خونین
رمان شقیقههای خونین پارت ۴
چشمانش را در حدقه چرخاند و با وحشت زمزمه کرد: – او…اون…خون مشکیه…خونِ…. . کلامش با رها شدن دلارام روی…
بیشتر بخوانید » -
رمان شقیقههای خونین
رمان شقیقههای خونین پارت ۳
اهورا در آن تاریکی به دنبال سرشانهی دلارام گشت و وقتی بازوان لاغرش را لمس کرد، به شدت دستش را…
بیشتر بخوانید » -
رمان شقیقههای خونین
رمان شقیقههای خونین پارت ۲
«امیدم به اون بالایی هست» ___دوستان قسمت اولیهی این رمان به صورت سوم شخص نوشته شده و مابقی رمان از…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان شقیقههای خونین پارت ۱
نام رمان: شقیقههای خونین به قلم: ویدا ژانر: اجتماعی، معمایی، عاشقانه خلاصه: روزهایی پر تنش خبر از شیوع مرضی میدهد…
بیشتر بخوانید »