رمان آزَرم
-
رمان آزرم پارت ۱۴۵ (پارت آخر)
با حرص روی سینه اش می کوبم که خنده اش بیشتر می شود – از این ببعد بلبل زبونی کنی…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۱۴۴
انگشت اشاره ی دخترک به علامت هیس روی لب های مرد می نشیند … مستی کم کم می رود و…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۱۴۳
نگاهی دقیق به صورتش می کنم … تمام زخم هارا شسته و آنهایی که لازم بود را پانسمان کرده ام…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۱۴۲
سردار بی حوصله دست به صورتش می کشد و دستور می دهد – وردار ببرش تا لشمو بیارم می خواهد…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۱۴۱
با یک دست محکم روی سینه می کوبد و حریف می طلبد … شرطبندی روی اوی خشمگین سود زیادی داشت…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۱۴۰
چه کسی فکرش را می کرد؟ … این همه نزدیکی و در عین حال این همه جدایی بین من و…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۱۳۹
پیک مشروبی جلوی دخترک هل داده می شود … سر بلند می کند و چشمش به یزدان می افتد –…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۱۳۸
لباس هایم را یکی پس از دیگری روی تخت می اندازم … کدام یک را انتخاب کنم؟ … قطعا در…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۱۳۷
کرکره ی پنجره را می کشد و تهرانِ بی رحم جلوی چشمان خمار و خسته اش نقش می بندد ……
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۱۳۶
قهقهه های آرام،مستانه در اتاق می پیچند … دست هایش را دور شانه های سفت و برنزه ی مرد حلقه…
بیشتر بخوانید »