رمان بخاطر تو
-
رمان بخاطر تو ۶۶
چون از قبل به مالکی خبر نداده بودم نمیدونست که قراره برم اونجا. خواستم در بزنم اما صدای دادشو شنیدم:به…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت ۶۵
_چیکار میکنی دلی. با شنیدن صدای آرش شکلات از دستم میوفته و برمیگردم و به چشمای ناباورش نگاه میکنم انگار…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت ۶۴
امید عصبی میگه:درست حرف بزن باهاش. تا میام برگردم و بتوپم بهش صدای پر درد دلارام بلند میشه و میگه:بابا…
بیشتر بخوانید » -
نویسنده ی رمان بخاطر تو و تو برای او
به لطف حمایت های زیادتون من اون یک ذره انگیزه ای رو که داشتم وقتی شروع کردم با نوشتن برای…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت ۶۳
با گریه میگم:چه کاری میشه کرد.من معتاد شدم.لعنتی چطوری نفهمیدم.ستاره گفت برو آزمایش بده من حتی همین الانم دلم از…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت ۶۲
سه روز بعد چایی برای خودم میریزم و دست میکنم توی جیب روپوش سفیدم و شکلاتی درمیارم و شروع به…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت ۶۱
…. _توهمچین غلطی نمیکنی. لبمو گاز میگیرم و سعی میکنم به چشمای امید عصبی نگاه نکنم. _امید اینکار خیلی میتونه…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت ۶۰
…. وارد کارخونه شدم و به سمت اتاق مدیریت رفتم.امروز با مالکی قرار دارم. در زدم و با شنیدن صدای…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت ۵۹
میشینم و میگم:من گوشام همیشه باهامه _چند سال قبل تر از وقتی من با مالکی آشنا شدم بابام از کار…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت ۵۸
(دلارام) لباس سیاهمو تن میکنم و از در خونه خارج میشم.سوار ماشین کاوه میشم. از دیروز که فهمیدم برادر ارش…
بیشتر بخوانید »