رمان بخاطر تو
-
رمان بخاطر تو پارت بیست و هشت
صبح روز بعد قبل از اینکه پایین برم برای صبحانه جلوی آیینه به خودم قول دادم طاقت بیارم قوی بمونم…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت بیست و هفت
متعجب به در باز شدهنگاه میکنم که کاوه با قدم های بلند میاد درو هل میده و میره تو اتاق…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم جلد دوم پارت بیست و چهار
چند روزی گذشت… مادربزرگ کم مانده بود گندم را بیرون بیندازد در همین چند روز مهر امیر حسابی بر دلش…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت بیست و هفت
متعجب به در باز شدهنگاه میکنم که کاوه با قدم های بلند میاد درو هل میده و میره تو اتاق…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت بیست و شش
دوباره برمیگردم که درو باز کنم و دوباره آرش با دستش درو میبنده و میگه:اونطوری که تو فکر میکنی نیست…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت بیست و پنج
من به خودم این فرصت رو میدم .یه حسی بهم میگه که دلارام هم از من خوشش میاد پس در…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت بیست و چهار
تا خود ماشین هیج حرفی نزدم و مخالفتمو همینجوری اعلام کردم اوناهم فهمیده بودن و آرش بود که داشت میگفت:ببین…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت بیست و سه
صبح زودتر از همه از خواب پاشدم و الان دارم توی آشپزخونه صبحانه حاضر میکنم و زیر لب میخونم: اﮔـﻪ…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت بیست و دو
با تکون دستی به خودم اومدم و به نوشینو نگاه کردم نگران داشت تکونم میداد و صدام میزد جانم ارومی…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت بیست و یک
سه هفته بعد کلافه از زیبا و نوشین که از خنده دلشونو گرفته بودن و نرگسی که داشت از اونطرف…
بیشتر بخوانید »