رمان حس آبی
-
پارت پنجم #حس_آبی
🍃ᬼ꙰ٖٖٖٜ🌸ᬼٖٖٖٜ꙰🍃part 5 سرجامون نشستیم … باورم نمیشد منی که زیباترین رویاها رو نسبت به عقد خودم داشته بودم وضعیتم این…
بیشتر بخوانید » -
پارت چهارم حس آبی
🍃ᬼ꙰ٖٖٖٜ🌸ᬼٖٖٖٜ꙰🍃part 4 هر کاری کردم لبخندی برای سلام به اون دو شخصی که جلوم نشسته بودن بزنم نشد که نشد…
بیشتر بخوانید » -
حس آبی پارت ۳
پارت سوم #حس_آبی 🍃ᬼ꙰ٖٖٖٜ🌸ᬼٖٖٖٜ꙰🍃part 3 اونقدر غرق حرفایی که بهم زده بود، شدم که اصلا متوجه این نشدم کی جلوی…
بیشتر بخوانید » -
حس آبی پارت ۲
🍃ᬼ꙰ٖٖٖٜ🌸ᬼٖٖٖٜ꙰🍃part 2 بهسمتم اومد و دسته گلی که تو دستش بود رو بهسمتم گرفت دلیل کاراشو نمیفهمیدم ،دستم رو بهسمت…
بیشتر بخوانید » -
رمان حس آبی پارت ۱
⚜بسمه تعالی⚜ 🍃ᬼ꙰ٖٖٖٜ🌸ᬼٖٖٖٜ꙰🍃part1 زیر دست آرایشگر بودم و اون داشت کبودی های صورتمو پوشش میداد وقتی پد و براش میکاپش…
بیشتر بخوانید »