رمان حس خالص عشق
-
رمان حس خالص عشق پارت ۲۶
تمام خیابان ها را به سختی رد کرده بود و حالا به عمارت درد رسیده بود … با ماشین وارد…
بیشتر بخوانید » -
رمان حس خالص عشق پارت ۲۵
اسرا – شیرین خانم … شما از برگه های آزمایشگاهی سردر میارین ؟؟ شیرین – نه والا دخترم … حالا…
بیشتر بخوانید » -
رمان حس خالص عشق پارت ۲۴
از حمام که خارج شد ، لباس هایی که از قبل آماده کرده بود رو پوشید . آب پرتغالِ روی…
بیشتر بخوانید » -
رمان حس خالص عشق پارت ۲۳
تمام بدنش از دیدن آن مرد میلرزید … با چشمانی زاغ به دختر خیره شده بود و سعی میکرد او…
بیشتر بخوانید » -
رمان حس خالص عشق پارت ۲۲
درب عمارت را با احتیاط بست تا صداش دلسا رو خبر نکنه . اسرا هم بدون هیچ حرفی پا تند…
بیشتر بخوانید » -
رمان حس خالص عشق پارت ۲۱
– خانم …. خانم ….. حالتون خوبه ؟؟ صدای اطراف در سرش اکو میشد … حالت گیجی بهش دست داده…
بیشتر بخوانید » -
رمان حس خالص عشق پارت ۲۰
این جمله همیشه درسته که انسان ها بیشتر وقت ها دوست ندارند حقیقت رو بدونند … حقیقت تلخه … اما…
بیشتر بخوانید » -
رمان حس خالص عشق پارت ۱۹
توی جاده ای تاریک ، با سرعت میراند … حرف هایش برای خودش هم آزاردهنده بود … انگار با عقل…
بیشتر بخوانید » -
دیالوگ های رمان حس خالص عشق پارت ۱۹
دیالوگ های پارت ۱۹ حس خالص عشق -داد میزد ، اعتراض میکرد ، حق رو برای خودش میدونست … -میخوام…
بیشتر بخوانید » -
رمان حس خالص عشق پارت۱۸
جلوی درب اتاق ایستاد تا با آخرین چرخش کلید درب باز شد … مردی پشت درب اتاق ایستاده بود ،…
بیشتر بخوانید »