رمان غرامت
-
رمان غرامت پارت 16
کم کم یک طرف صورتاش پوست سفید در انبوه موهای ریز زده شده پدیدار شد.. -وایستا ماشین را کنار کشیدم…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت پارت 15
نگاهم بالاکشید و سعی داشت پایین تنهاش را ثبت نکند همآن در کوچک را باز کرد و واردش شد به…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت پارت 14
چشمانم ترسید و به چشم های سردش خیره شد کاملا جدی بود -داری ..چی میگی؟ صدای لرزانم عجیب او را…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت پارت 13
ترس در تک تک سلول بدنم نفوذ کرده بود نمیدانستم پا در آن خانه چه عواقبی دارد، ولی تا اینجای…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت پارت 12
دست بر روی دستانش گذاشتم، که دایی اش به سمتمان آمد پلک بر چشم بستم تا کمی دردش کم شود…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت پارت 11
بدون انتظار برای پاسخ مرا کشان کشان میکشد، حتی فریادهای دل خراش عمویم در آن نیروی دستانش که قلاب بازویم…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت پارت 10
با رسیدنمان، ماشین عمو حسنم و موتور مهران و داد و قالی که حتی از درون ماشین هم شنیده میشود…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت پارت 9
حتی دردش هم احساس نکردم، پنبه را فشار دادم و با سرگیجهای که عجیب به سراغم آمده بود بلند شدم…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت پارت 8
سری تکان دادم و در دیگر را که باز کرده بودم را بستم و کیفم را چنگ زدم از ماشین…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت پارت 7
تن خشکام را تکان دادم، قفل در را باز کردم.. مهتاب همانطور که رویا را در آغوش داشت، نگاهش بند…
بیشتر بخوانید »