رمان آزَرم
-
رمان آزرم پارت ۳۶
آرام: با آواز زیر لب مانتو و شلوار مشکی رنگ اداری را تن می زنم ما دکتر ها زیاد اهل…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم پارت ۳۵
نمی داند اثر مستی است یا سرعت زیاد که ماشین انگار دارد پرواز می کند یک مسیر … خانه منصور…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم پارت ۳۴
این حالت … تصویر مردی لم داده روی مبل با یک جام نیمه پر دکمه های نیمه باز و کمربند…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۳۳
سردار با چشمان ریز زیر نظر دارد دخترک را او نشسته اما آرام سر پاست … قدشان حالا هم اندازه…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم پارت ۳۲
با ابرو به موهایش اشاره می کند – درست جمعشون کن آرام لبخندش عمیق تر می شود زوم که می…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۳۱
سردار بی حوصله دست دراز می کند پرده پنجره پشت آرام ،همان قسمت که نگهبان ها آنها را زیر نظر…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۳۰
راوی: اشک هایش مانند ابر بهار می ریزند هق هق هایش دست خودش نیست این دخترک گریان باران خورده آرام…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۲۹
قلپی از چای زعفرانی ام می نوشم بیمارستان هر روز از دیروز شلوغ تر است تغذیه نادرست و عدم ورزش…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۲۸
– خوبی خوبی تا این دختر بدبخت میاد دیوونه میشی پسر؟ همین صدای نازک ساحل نیست خودش حس خوبی است…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۲۷
جام را در دستش تاب می دهد یک شراب ناب ۱۰ ساله ذهنش مشغول است خیلی مشغول نفس تنگش سبب…
بیشتر بخوانید »