رمان آزَرم
-
رمان آزرم پارت ۸۶
راوی: بی سیم را جلوی دهانش قرار می دهد – احمد … احمد برو کنار … احمددد روی دیوار خانه…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۸۵
به فکر فرو می روم و لیوان چای را بدون قلپی خوردن روی میز می گذارم چرا هرچه در این…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۸۴
آرام: اینجا دیگر کجاست؟ … لوکیشن درون گوشی را بار دیگر چک می کنم … بله!درست همینجاست! … یک انبار…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۸۳
حتی دنبالم هم نمی آید و قلب من بیشتر و بیشتر می شکند من از او فقط انتظار عشق داشتم…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۸۲
باید همین الان سردار را خبردار کنم به سرعت از جا بلند می شوم و روپوشم را در می آورم…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۸۱
آرام: – شکوه … عزیزم … خوشکلم … اونجا خطرناکه باید از اونجا بری … بهت میگم اومدن سر وقت…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۸۰
سردار برای اولین بار بعد از ده سال می ترسد فکرش کاملا بهم ریخته … ساحل را از کجا آورد…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۷۹
ساحل سعی می کند کمتر زار بزند و سلیم چپ چپ نگاهش می کند حتی اوهم ساحل را دوست نداشت…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۷۸
کش موهایم را باز می کنم تا موهای بیرون زده را هم درون آن فرو کنم همانطور که مشغول بستن…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۷۷
بی حرف فقط همانجا کز کرده! … رگ خوابش را پیدا کردم … کجاست آن سردارِ قلدر؟ … آرام گرفته…
بیشتر بخوانید »