رمان بره ناقلا
-
بره ناقلا 10
پارت10 اینا از نظر من بی بندوباری و حماقت هم میشد بهش گفت. یکم از نوشیدنیم رو مزه مزه کردم…
بیشتر بخوانید » -
بره ناقلا 9
پارت9 اما اصلا برام مهم نبود چون من از یه مرد لات و بی سر و پا نمیترسیدم. اینبار نیم…
بیشتر بخوانید » -
بره ناقلا8
پارت8 با اینکه هیچ وقت بازی جرات و حقیقت و بازی نکردم اما چند باری توی فیلما دیده بودم و…
بیشتر بخوانید » -
بره ناقلا۷
پارت7 هانیه رو زیاد نمیشناختم، فقط میدونستم خانواده ی خیلی پولداری داره.باباش تو کار بساز بفروش و مامانش هم معاون…
بیشتر بخوانید » -
بره ناقلا6
پارت6 بالاخره میکائیل پشت میز نشست و بازی شروع شد. اما از شانس بد درست روبروی من نشست و بطری…
بیشتر بخوانید » -
بره ناقلا5
پارت5 سرم رو که بلند کردم هانیه خجالت زده لب گزید و چیزی نگفت،انگار روی صحبتش با اون بود. شونه…
بیشتر بخوانید » -
بره ناقلا3
#پارت_۳ کسایی که دور میز نشسته بودن زیادی راحت بودن و صدای شوخی و خنده هاشون یکم آزارم میداد. اما…
بیشتر بخوانید » -
بره ناقلا پارت 2
پارت2 همون طورکه به مشاجره شون نگاه میکردم چاقوی کوچیک جیبیم رو توی دستم محکم گرفتم تا اگه خطری منو…
بیشتر بخوانید » -
رمان بره ناقلا پارت ۱
پارت1 در حالیکه سرم رو به شیشه ی ماشین چسبونده بودم بی حوصله چشمام رو بستم و آهنگی که از…
بیشتر بخوانید »