رمان تقاص
-
رمان تقاص پارت ده
پارت نه _شیما…شیما آبجی بیام تو؟ صدای ضعیفش بخاطر بسته بودن در اتاق به گوشم میرسد:بیا تو آبجی. وارد اتاقش…
بیشتر بخوانید » -
رمان تقاص پارت نه
پارت هشت کم کم صدا ها قطع میشود نه صدای ناله ی عماد و نه نعره های میثم هیچکدام شنیده…
بیشتر بخوانید » -
رمان تقاص پارت هشت
پارت هفت پشت سر مسعود و دوستش به سمت زیر زمین خانه شان میروم. صدای عامر بلند میشود:ولم کنید بی…
بیشتر بخوانید » -
رمان تقاص پارت هفت
به سمت دروازه ی آهنی سفید رنگ میروم و آن را میکوبم:کیه؟ _از طرف سجاد اومدم _کدوم سجاد _کلافه میگویم…
بیشتر بخوانید » -
رمان تقاص پارت پنج
پارت پنج از ماشین پیاده میشویم.به سمت خانه ای میرویم با دربی آبی رنگ. خانه ی سجاد…آقا میثم خود از…
بیشتر بخوانید » -
رمان تقاص پارت چهار
پارت چهار از اداره ی آگاهی خارج شدم و به سمت خانه ی مادرم حرکت کردم. در راه به این…
بیشتر بخوانید » -
رمان تقاص پارت سه
پارت سه میثم در تلاش است که رویارا آرام کند اما مگر میشود؟فرزندت برود و برنگردد و تو آرام باشی؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان تقاص پارت دو
پارت دو چشم هایم را که باز میکنم نور آفتاب مستقیم در چشمانم میتابد. دست هایم را مانع تابش آن…
بیشتر بخوانید » -
رمان تقاص پارت یک
رمان تقاص به نام خدا رمان تقاص به قلم فاطمه برزه کار رمان تقاص : سرم درمیان…
بیشتر بخوانید » -
رمان تقاص مقدمه
گذشته مثل نوار ویدیویی جلوی چشمم به اکران در میاد، سهم من از این زندگی دست و پا زدن تو…
بیشتر بخوانید »