رمان تناسخ محنت
-
رمان تناسخ محنت پارت ۶
آن همه شلوغی و لباسهای عجیب و غریب ویترینها، حالم را دو چندان بد میکرد. مامان نریمان با تعجب دستش…
بیشتر بخوانید » -
رمان تناسخ محنت پارت ۵
«دو هفته قبل» باورم نمیشد که برای خرید لباس باید به این استانبول گور به گور شده پا میگذاشتم! از…
بیشتر بخوانید » -
رمان تناسخ محنت پارت ۴
سریع سرم را به سمتش چرخاندم و گفتم: – نه! نمیشه بیای. با اخم گفت: – چرا اونوقت؟! – آخه…آخه…
بیشتر بخوانید » -
رمان تناسخ محنت پارت ۳
با دلی راحت گریه میکردم؛ به سبب تمامی آن سالهای بیکسی و پنج سال خوشبختیای که داشت وداع میگفت. –…
بیشتر بخوانید » -
رمان تناسخ محنت پارت ۲
چند لحظه مکث کرد و بعد با داد گفت: – جون من؟! صدایش از پشت گوشی شاد بود و لبخند…
بیشتر بخوانید » -
رمان تناسخ محنت پارت ۱
دستهایم مثل بید روی میز آرایش میلرزیدند. ترس از چیزی که چند ساعت پیش جلوی چشمهایم نمایان شده بود، اضطرابم…
بیشتر بخوانید » -
رمان تناسخ محنت (معرفی خلاصه و مقدمه)
«امیدم به اون بالایی هست» نام رمان: تناسخ محنت نویسنده: فاطمه شکرانیان (ویدا) ژانر: تراژدی، اجتماعی، عاشقانه خلاصه: قهوه و…
بیشتر بخوانید »