رمان فرفری
-
رمان فرفری پارت 5
#5 وقتی پیاده شدم خودمو بین مردم جا کردم رفتم تا دیگه چشم تو چشم نشم باهاش سریع رفتم خونه…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت 4
#4 صبح با صدای دادو فریادازخواب بیدار شدم کلافه بلند شدم باچشم بسته یه خمیازه درحد جر خوردن دهنم کشیدم…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت 3
#3 رسیدم درخونه نفسم رفت خدایا پووف چندتا نفس عمیق بعدم تق تق در زدم آخه کلیدام مونده تو ساک…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت 2
بعد بدو رفتم بالا سر ممد من:دستت رو بده کمک کنم بلند بشی ممد:با یه اخم مثلا ترسناک به…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت 1
#1 ای بابا حالا تاکسی چطور گیر بیارم نوچ اینجا پرنده پر نمیزنه اه لعنت به این شانس پیاده راه…
بیشتر بخوانید »