بوی گندم
-
رمان بوی گندم جلد دوم
رمان بوی گندم جلد دوم پارت سی و دو
آن روز عصر که شد از بیمارستان مرخص شد .. موقع رفتن دکتر کلی بهش سفارش و گوشزد کرد که…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم جلد دوم
رمان بوی گندم جلد دوم پارت بیست و هشت
یکماهی از سفرشان گذشته بود در همانحال که مشغول خواباندن آرش بود با لبخند به عکسهای چاپشده نگاه میکرد خاطرههای…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم جلد دوم
رمان بوی گندم جلد دوم پارت بیست و شش
آن روز تصمیم گرفتند در اصفهان گشتی بزنند. هر چهقدر به عمه اصرار کردند همراهشان بیاید قبول نکرد و گفت…
بیشتر بخوانید »