رمان آزَرم
-
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۱۰۵
– آرّام! دو هفته میشد که حرصی صدا زدن هایش را نشنیده ام؟ – آرام میگه نمی خواد بیاد ……
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۱۰۴
ولم کن هایش گواهی می دهند ... خود آرام است لب های سردار به دو طرف کشیده می شوند و…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۱۰۳
اما طلا ول کنش نبود … واقعا چگونه حساب مجازی ساخته است؟ … طلا باهوش هست،اما نه دیگر تا این…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۱۰۲
حواسش هیچ به رفتار زننده اش نیست … مستی که شاخ و دم ندارد حاجی صفوی نمی داند با این…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۱۰۱
می خندم و دستگاه فشار را دور بازویش سفت می کنم – همین یکی بود! – اومدی پیش من،خواستگاراتم هی…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۱۰۰
– همه رو از خودش فراری میده آخرش! طلا سال هاست با سردار قهر است … تمام ارتباطشان در حد…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۹۹
پس از آن همه بدبختی که به روز من آورد هنوز هم فکر انتقام است … میان این انتقام جویی…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۹۸
آرام: باید قبل از آنکه او برگردد لباسی تن کنم دلم می خواهد همان اسلحه ای که با آن همه…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۹۷
آرام شرط را باخت … باخت و اکنون مجازاتش بوسیده شدن توسط مردی است که قلبش را هزار تکه کرده…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۹۶
– بهم فکر نمی کنی و برای انگولک کردن غیرت من لخت و پتی رو به روی پنجره وایمیسی؟ ……
بیشتر بخوانید »