رمان عاشقانه، درام، رمان آنلاین
-
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 12
رفتم حمام و بعدشم آماده شدم بخوابم. خیلی خسته بودم و سریع خوابم برد. نصفه شب به خاطر احساس تشنگی…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 11
مداد ارغوانی رو گذاشتم بین دندونام. نگاه میکرد و این برام خوش آیند نبود. +نمیدونم. وقتش نیست برم؟ -یعنی خداحافظی…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 10
از سرویس اومدم بیرون و رفتم طبقه پایین _باید برات خدمتکار استخدام کنم. +خودت تنهایی این میزو آماده کردی؟ ظرف…
بیشتر بخوانید »