#رمان#عاشقانه#جدایی
-
رمان هزار و سی و شش روز
رمان هزار و سی و شش روز پارت 26
جعبه مستطیلی شکلی رو از داخل کیسه در اورد و بازش کرد. برشی از پیتزا به سمتم گرفت. …
بیشتر بخوانید » -
رمان هزار و سی و شش روز
رمان هزار و سی و شش روز پارت 19
🌒هزار و سی و شش روز🌒 🌒پارت نوزدهم🌒 حس میکردم وزنه بیست تنی روی چشمام افتاده و توانایی باز…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان رویای ارباب پارت 31
با اصرار های نگین راضی به پیام دادنش شد میشد گفت که دقیقا ۳ روز از آن روز کذایی گذشته…
بیشتر بخوانید » -
رمان مثل خون در رگ های من
رمان مثل خون در رگ های من پارت اخر
هیراد_تو این همه سال پیشه مادرت بودی و من فقط از دور نگات میکردم، این حق منه که تو کنارم…
بیشتر بخوانید »