رمان عاشقانه
-
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۵۶
# پارت ۵۶ در تراس نشسته بودم و به منظره دریاچه در شب خیره شده بودم. قسمت غم انگیز تنهایی،…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۵۵
# پارت ۵۵ (کامیار) از ماشین پیاده شدم و کش و قوسی به تنم دادم. رانندگی طولانی مدت خستهام کرده…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۵۴
# پارت ۵۴ با تابش نور روی صورتم چشمهایم رو باز کردم. کف اتاق خوابیده بودم. تمام تنم درد میکرد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۵۳
# پارت ۵۳ تقریبا تایم کلاس به پایان رسیده بود. صبر کردم تا همگی دانجشوها ار کلاس خارج شوند. وسایلم…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۵۲
# پارت ۵۲ ( کامیار) عصبی بودم و احساس خفگی می کردم. در اتاقم باز شد. بوی تند عطرش تو…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۵۱
# پارت ۵۱ تکه ای نان از درون ظرف برداشتم و رویش مربا مالیدم. ذهنم خیلی درگیر بود.…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۵۰
# پارت ۵۰ _ خانم دم در کارتون دارن. کتاب را بستم و روی میز گذاشتم. شنلم را دورم انداختم…
بیشتر بخوانید » -
رمان گذر از رنج ها
رمان گذر از رنجها پارت7
شیما از دیدن عصبانیت من یکم نرم میشه و سعی میکنه با ملایمت منو منصرف کنه: _ آخه خره نقشه…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۴۹
# پارت ۴۹ باصدای جیغ خودم از خواب بیدار شدم. دو ماهی بود که شب ها کابوس میدیدم. دلم عجیب…
بیشتر بخوانید » -
رمان گذر از رنج ها
رمان گذر از رنجها پارت6
دیگه مهار بغض نشسته تو گلوم غیر ممکن ترین کار عالم بود… سرمون رو به طرف هم چرخوندیم و چشم…
بیشتر بخوانید »