رمان عاشقانه
-
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۴۰
# پارت ۴۰ با جنیفر به سمت خروجی کالج راه میرفتیم. _ گلچهره ؟ _ جنی لطفا دوباره شروع نکن…
بیشتر بخوانید » -
رمان گذر از رنج ها
رمان گذر از رنجها پارت1
توی کافهی دنج همیشگیمون نشستهام، قهوه ای که سفارش داده بودم سرد و بد مزه شده…مثل همیشه دیر کرده… میدونستم…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۳۹
# پارت ۳۹ هردو مقابل بابا نشسته بودیم. بابا: هر جفتتون میدونید که چقدر هر دو برام عزیزید ؛ اما…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۳۸
# پارت ۳۸ روی تخت نشسته بودم و مشغول خواندن رمانی از مارکز بودم. _ میتونم بیام داخل ؟ کتاب…
بیشتر بخوانید » -
رمان
پارت ۱ نوری در تاریکی
رمان نوری در تاریکی به نقاشی ای که سه ماه تمام وقتش را برای کشیدنش گذاشت نگاه کرد و لبخندی…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۳۷
#پارت ۳۷ با احساس سوزش دستم، چشمهایم را باز کردم. روی تخت، خوابیده بودم و تمام تنم درد میکرد. دختر…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۳۶
# پارت ۳۶ همگی دور هم نشسته بودیم و به پیشنهاد شروین قرار بود بازی کنیم. مانلیا بطری را وسط…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۳۵
# پارت ۳۵ با اکراه به بشقاب غذایم چشم دوخته بودم. _ چرا نمیخوری دخترم؟ نگاهم را به چشمان نگران…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۳۴
# پارت ۳۴ همانطور که کیفم را گوشهای پرتاب میکردم چراغ را روشن کردم. _ خاموشش کن. صدای خودش بود؛…
بیشتر بخوانید » -
رمان تفالهی مستی
رمان «تفالهی مستی» پارت 5
سلام دوستان قبل از اینکه بریم سراغ این پارت، بگم که قراره روزانه پارتگذاری بشه و اینکه یه سورپرایز دارم…
بیشتر بخوانید »