عاشقانه
-
رمان فرفری
رمان فرفری پارت62
من کنار در منتظر موندم همه رفتن استاد هم وسایلش رو جمع کرد اومد تمام مدت داشتم با استرس لبم…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری
رمان فرفری پارت61
از کلاس رفتم بیرون تا یه چی بگیرم بخورم ضعف نکنم سریع یه کیک وآبمیوه خریدم برگشتم داخل نزدیک کلاس…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری
رمان فرفری پارت60
صبح با صدای مامان بیدارشدم رفتم سرویس بعد رفتم سر سفره سلام پر انرژی دادم نشستم _دختر صبحانه بخور مدارکت…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری
رمان فرفری پارت59
با فکر آرشاویر خوابیدم وتمام شب کابوس دیدم که اون کنار زیبا نشسته وعاقد داره خطبه میخونه منم اونجام نگاهشون…
بیشتر بخوانید » -
رمان مائده...عروس خونبس
رمان مائده…عروس خونبس پارت ۳۲
نگاه نگرانم را از مادر میگیرم و به سمت در میروم صدای پدربزرگ بلند میشود _کجا میری پسر؟ _میرم توی…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای ارباب
رمان رویای ارباب پارت ۱۷
شالش را درست کرد و به سمت میز رفت، سعی کرد حواسش را با مرتب کردن میز،پرت کند جاشمعی را…
بیشتر بخوانید » -
رمان مائده...عروس خونبس
رمان مائده…عروس خونبس پارت ۳۱
(۲ ماه بعد از مرگ محمد ) بوی پیاز داغ را که حس کرد احساس کرد تمام دل و روده…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای ارباب
رمان رویای ارباب پارت ۱۶
باید با آیدین حرف میزد…باید گذشته را میفهمید! _نگین منو میبری خونه ی آیدین؟ _آره…فقط حالت خوبه؟ _خوبم…فقط سریعتر برو…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری
رمان فرفری پارت58
كنگره 60به منظور رهايي معتاديني كه همواره خواستار رهايي از اعتياد بوده اند و راه حل براي درمان پيدا نكرده…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری
رمان فرفری پارت57
بابا بلند شد خداحافظی کرد ورفت سرکار منم همون جور که نشسته بودم رفتم تو فکر وبرای آینده برنامه ریزی…
بیشتر بخوانید »