رمان عاشقانه ، رمان آنلاین ، رمان طنز
-
رمان رزا
رمان رزا پارت هفده ۱۷
رزا الان یک هفته شده که تمرینام با گرشا رو شروع کردیم بگذریم چقد دعوام که کل پول رو زدم…
بیشتر بخوانید » -
رمان رزا
رمان رزا پارت شانزده ۱۶
عزیزای دلم کمی پارت ها دیر به دیر شد🙏🏻🙏🏻 بهش کم محلی کردم عنتر.. با کمک خودش هر چی وسایل…
بیشتر بخوانید » -
رمان رزا
رمان رزا پارت سیزده 13
گوشامو تیز کردم ببینم داره واقعا میاد سمت اتاق یا میره بیرون صدای قدماش نزدیک تر میشد پس داره میاد…
بیشتر بخوانید » -
رمان رزا
رمان رزا پارت دوازده (12)
دختر لوس و ترسویی نبودم که بخاطر تن صدای بلند بترسم یا ناراحت بشم ولی چکار کنم که این کرم…
بیشتر بخوانید » -
رمان رزا
رمان رزا پارت یازده (11)
تو چند لحظه ای که داشت هشدار امیز باهام حرف میزد و خط و نشون میکشید من داشتم به این…
بیشتر بخوانید » -
رمان رزا
رمان رزا پارت ده (10)
از اول که اخم و تخم داشت ولی وقتی حرفمو شنید مثل لبو سرخ شد دروغ چرا از قیافش ترسیدم..…
بیشتر بخوانید » -
رمان رزا
رمان رزا پارت دهم (10)
رفتم تو آشپز خونه شربتی که آماده کرده بودمو آوردم بهش تعارف کردم چنان با اخم و تخم لیوانو برداشت…
بیشتر بخوانید » -
رمان رزا
رمان رزا پارت ۹
خیلی زود از روی زمین بلند شدیم صورتش سرخ سرخ شده بودترسناک نفس میکشید یه لحظه واقعا ازش ترسیدم _ببخشید…
بیشتر بخوانید » -
رمان رزا
رمان رزا پارت هفتم (7)
همه چیز اماده بود میوه شربت خونه هم مرتب بود خودمم لباسامو عوض کرده بودم یه تیشرت قرمز پوشیده بودم…
بیشتر بخوانید » -
رمان رزا
رمان رزا پارت شش (6)
منتظر موندم جواب بده _باشه میام..ادرس؟ _براتون میفرستم.. _فقط اقای؟ _کیانی هستم گرشا _جووون اسمتم مثل صدات قشنگه _جاااان؟!!!!! صدای…
بیشتر بخوانید »