نویسنده هایی که به مدت یک ماه پارت گذاری نکنن رمانشون از سایت حذف میشه

رمان آزَرم

رمان آزرم پارت ۸۹

4.2
(39)

راوی:
پلک های سنگینش را باز می کند … چندین بار باز و بسته یشان می کند تا نگاهِ تارش زلال شود
سنگینیِ لطیفی روی بازوی راستش احساس می کند … کمی سرخم می کند … بوی خنکی در بینی اش می پیچد … بوی لیمو!
آرام است! … پلک هایش را با سرعت بیشتری باز و بسته میکند بلکه درست ببیند … آرام است!
بالاخره موفق می شود در زلالیِ کامل موهای پخش شده روی بازویش را ببیند … یک چیز اینجا درست نیست … بو همان است … رنگشان همان است اما … فر نیستند! … پیچ در پیچ نیستند!
نکند مرده و همزاد آرام در بهشت آمده سراغش؟ … شاید خواب می بیند! … نمیشد در همین خواب بمیرد؟
نمی شود … نمی شود، این موها مال آرام نیست … فر نیست! … در هم تنیده نیست! … نمی شود!
کمی بدنش را تکان می دهد که آرام سریع از خواب می پرد و سر از بازویش بلند می کند
چشمانشان در هم گره می خورد و مرد نفس ناشی از خیال راحتش را بیرون می دهد … خودِ خودش است … آرامِ سردار است! … آرامشش است!
– جانم … جانم درد داری؟ … ببخشید رو بازوت خوابم برد … بخیه هات اذیت شد؟
سردار لبخند کم جانی می زند و فقط شیدا نگاهش می کند … تک تک اعضای صورتش را … لب های سرخش … پوست سفیدش … چشمانی که ورم کرده اند … گریه کرده بود؟
– چی میگن؟ … الهی تب کنم پرستارم تو باشی! … همه چی خوبه … برگرد سرجات!
آرام کمی نگاهش می کند … فقط نگاه … دیشب بارها دلش برای پررو بازی هایش تنگ شده بود … حتی دلش برای نگاه هیزش هم تنگ شده بود !
لب هایش را تر می کند و موهای لختش را پشت گوش می برد … پارچه ای که سلیم روی موهایش انداخته بود دور گردنش افتاده
– جای بخیه ها درد نمی کنه؟ … نمی سوزه؟
– برگرد سرجات!
آرام خودش را سخت می گیرد تا گریه نکند … بس است ضعیف بودن
با صدایی که خودش هم به زور می شنود می گوید
– نمی دونم چرا الان اینجام!
سردار مانند دیوانه ها نگاهش می کند سریع پاسخ می دهد … صدای زمخت و نخراشیده اش گرفته است
– بودنت دیوونه کننده است … تو مال اینجایی … برگرد بغلم اذیت نکن!
نگاه رقصانش همه جای اندام های دختر را می گردد الا صورتش … این دیگر چه اوضاع مزخرفی است … آرام هست اما نیست … نمی فهمد!
– موهات چرا این ریختیه؟ … این لباس مزخرف چیه؟ … چقدر رو این بی صاحاب شده افتاده بودم که این شکلی کردی خودتو؟
آرام منقلب می شود … اکنون تنها کسی که حق بازخواست ندارد سردار است … حق حساب پس گرفتن که به هیچ عنوان
آرام را کشته بود خودش فقط یک گلوله خورده بود آن را هم مثل اینکه دردش را خودش تحمل کرد نه او!
از جا بر می خیزد
– مثل اینکه حالت خوبه … من میرم … وظیفمو به عنوان یه پزشک انجام دادم!
سردار هول کرده مچ دستش را می گیرد
– حرف مفت نزن … برگرد تو‌ بغلم لاکردار من حالم میزون نی!
آرام دستش را مانند برق گرفته ها عقب می کشد … زمانی که به این فکر می کند این دست های بزرگ با‌انگشتان کشیده زنِ دیگری را لمس کرده اند می خواهد خودش را وسط میدان آزادی دار بزند!
– دست به من نزن … دیگه هیچوقت دست بهم نزن … هیچوقت!
سردار خنده ی مسخره ای می کند و پتو را کنار می زند … سعی می کند از جا بلند شود
– این اراجیفی که داری میگی داره نمک می پاشه رو بخیه ای که مثل روانیا نگرانشی
تنش را با احتیاط بلند می کند
– نمی تونی انقدر محق باشی … بعد زخمی که بهم زدی نمی تونی انقدر محق باشییی … اینی که می بینی من نیستم … آرام مرد سردار … همون روز تو همون انبار مواد غذایی چالش کردم … کشتیش!
سردار با صدای نخراشیده ای که از گلویش خارج می شود از حالت دراز کش بر می خیزد … نمی بیند آرامی را که بدنش برخلاف زبان برنده اش آماده باش است که سمتش برود و کمکش کند
– اون د.یوث نگفته بهت همه چیزو … اینجوری به من‌ نگاه نکن که یه گلوله هم بزنم تو مغزم
آرام با بغض سری تکان می دهد
– زنته!
سردار دست به پهلو گرفته به سختی روی مبل می نشیند … لعنت … حتی نمی تواند روی پاهایش بلند شود
– هیچ خری غیر تو زن من نیست انقدر شعر نگو … اون زنیکه یه قرارداده … بابای بیشرفش برا خرید سهام شرکت شرطش کرد
صدای خنده ی آرام بلند می شود … می خواهد برود ها … می خواهد او را بگذارد و برود … اما اگر بعد رفتنش این بخیه ها سر باز کردند چه؟
– قرارداده؟ … تو زیر بارِ قرارداد رفتی؟ … تو؟ … واقعا خنده داره!
سردار ناله ی مردانه ای می کند … این وضعیت دارد حالش را بهم می زند … او اکنون باید مانند همیشه با زور دخترک را به خودش می چسباند و آنطور که می خواست از دلش در بیاورد
– قرارداده … تاریخ انقضاشم تمومه … همین … همش همین … الان که این بی صاحاب نمی ذاره بکشمت چفت خودم نمی تونی انقدر ظالم باشی بی همه چیز
آرام نزدیک می شود … روبه رویش روی میز می نشیند‌
سوالی در ذهنش است … سوالی که تمامِ ملائک را به صف کرده تا جوابش یک (نه) ی محکم باشد
جان می کند تا بپرسد … در واقع همان یک‌ مقدار جانی که جسمش را سرپا‌ گذاشته‌ بود را می کَنَد
– بهش دست زدی؟
بدن سردار سِر می شود … بی حس‌ِ بی حس … چه بگوید؟ … بگوید لذت نبرده ام فقط خشم مادر مرده ام را خارج کرده ام باور می کند؟ … بگوید حتی یک بار هم نبوسیدمش … بگوید دهانش را می بستم که صدایش را نشنوم … بگوید حق دست زدن نداشت … باور می کند؟
مکثش طولانی می شود و دنیا دور سر آرام می چرخد … کاش بکشدش اما … با این مکث دارد دخترک را زنده به گور می کند … مرده ی متحرکی به نامِ آرامِ عاشق
آهسته و این بار رعب انگیز تر می پرسد
– بهش … دست زدی؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا : 39

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

Sahel Mehrad

پریشان در پریشان در پریشان ...
اشتراک در
اطلاع از
guest
23 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
𝐍𝐚𝐫𝐠𝐞𝐬 𝐛𝐚𝐧𝐨𝐨
5 ساعت قبل

تو چطوری انقدر عکس عوض میکنی من یه عکس اومدم با کیفیت تر از قبلی آپ کنم ادمین نوشت عکس آپلود نکنید😂

Setareh Sh
Setareh.sh
پاسخ به  Sahel Mehrad
3 ساعت قبل

من دیگه حرفی ندارم پس😐😑😮‍💨.
سکوت میکنم کاکوکه ای سکوتو منطقی تره(بازن لهجه شیرازی 😂)😐😑😳🙄.

Setareh Sh
Setareh.sh
پاسخ به  Sahel Mehrad
1 ساعت قبل

ساحل جون من اصالتم شیرازیه و شیرازم زندگی میکنم😍❤️.
غصه نخور من که اصلا دانشگاه نیاوردم خواهر😂
دخت‌ شیرازی نازو طنازی چارقد گل گلی تو چی میشه نندازی😂

Setareh Sh
Setareh.sh
پاسخ به  𝐍𝐚𝐫𝐠𝐞𝐬 𝐛𝐚𝐧𝐨𝐨
3 ساعت قبل

منم سر کاور سیب سرخ حوا اولاش که از پارت سه به بعد خواستم کاور رمان رو عوض کنم به منم گیر داد ادمین😐 اینم واسه من سواله نرگسی 😍🤔که ادمین چطو به ساحلو گیر نمیده ها😂؟(لهجه شیرازی حرف زدم آخه من شیرازیم😍😂)

𝐍𝐚𝐫𝐠𝐞𝐬 𝐛𝐚𝐧𝐨𝐨
پاسخ به  Setareh.sh
2 ساعت قبل

الان انقدر بگیم که گیر بدن😂

𝐍𝐚𝐫𝐠𝐞𝐬 𝐛𝐚𝐧𝐨𝐨
پاسخ به  Sahel Mehrad
2 ساعت قبل

مگه پروفایله؟😂😂😂
راستی کاورتو با چه برنامه هایی درست میکنی؟
منظورم این مخلوط شدنشه

𝐍𝐚𝐫𝐠𝐞𝐬 𝐛𝐚𝐧𝐨𝐨
5 ساعت قبل

ای چه طرز دوست داشتنه به خط در میون همو میکوبن چیز بهم میگن🤣

خواننده رمان
خواننده رمان
5 ساعت قبل

طفلکی آرام چه دردی میکشه نه دل رفتن داره نه اعصاب موندن کاش سلیم نوجیهش میگرد در مورد ساحل.
کاور قبل بیشتر بهشون میومد به نظر من 😜 ممنون ساحلی💝

خواننده رمان
خواننده رمان
پاسخ به  Sahel Mehrad
2 ساعت قبل

کاور قلب قلدری سردار بیشتر معلوم بود ولی این یکی موهای جدید آرام مشخصه😂

تنها
تنها
4 ساعت قبل

ساحل جون ممنون
پارتای نفس گیری داریم پشت سر میذاریم
خدا عاقبت این دوتا ختم به خیر کنه

Batool
Batool
3 ساعت قبل

عمق درد وغم نمیدونم دلم برا کی بسوزه برا سردار خنگ یا آرام بیچاره 😮‍💨🤧
ساحل جون این ساحل رمانو به یزدان ردش کن بره یکم خلاص شیم 😂😂
راستی اون کاور خیییلی قشنگتر وجذابتر بودها 😜🤩

Batool
Batool
پاسخ به  Sahel Mehrad
3 ساعت قبل

نه نه نه نده بابا نظرمو عوض کردم 😂😂همینقدر دردسر بسمونه
اون به نظرم بیشتر شخصیت ها وجذابیت رمانو نشون میداد به ویژه سردار البته اینم خیلی خیلی قشنگ اگه تو اینو ترجیح میدی بزارش

دکمه بازگشت به بالا
23
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x