نویسنده هایی که به مدت یک ماه پارت گذاری نکنن رمانشون از سایت حذف میشه

رمان آزَرم

رمان آزرم پارت ۹۰

4.4
(66)

سردار مستاصل چشم برهم می نهد تا خودش را پیدا کند … تا دلیل یا حتی … بهانه ی محکمی پیدا کند … شاید توجیحی بیابد
بغض آرام جانش را می دَرَّد
– پس زدی!
تمام تلاش دخترک برای گریه نکردن بی ثمر می شود و قطره اشکِ بی سر و پایی از چشم چپش روی لب هایش می چکد
– خیلی نامردی … خیلی بی وفایی … خیلی نارفیقی … خیلییی
– آرام!
– منِ احمق حتی اجازه نمی دادم کسی نوک انگشتمو لمس کنه … می گفتم لمس این بدن برا هرکس غیر سردار حرومه … تو حتی یه لحظه … حتی یه ثانیه … فکر نکردی داری چه بلایی سرم میاری؟
سردار خشن چهره اش را دست می کشد
– از وقتی بوسیدمت نتونستم بهش دست بزنم … از وقتی برگشتی نوک انگشتمم بهش نخورده … این گلوله منو نکشت تو داری با حرفات می کشی حالیته؟
قطره اشکِ دیگری بی اجازه از چشم دیگرش می چکد … سردار حتی عمق فاجعه را هم درک نمی کند
– نمی فهمی منو … منو نمی فهمی … من الان یه طناب حلقه شده دور خرخره ام … فکر اینکه تو با زن دیگه ای بودی داره خفم می کنه … می دونستی چقدر حساسم … می دونستی خط قرمزمه … چرا اینکارو باهام کردی؟
سردار می خواهد نزدیکش شود … می خواهد حسش کند … لمسش کند … بغلش کند … اصلا زندانی اش کند
– دارم بهت میگم وقتی تو برگشتی تموم شد همه چی … تموم شد رفت پی کارش … قبلشم …
آرام دست روی گوش هایش می گذارد و بلند می شود
– نمی خوام بشنوم … هیچی نمی خوام بشنوم … بیشتر از این ظرفیت ندارم!
می خواهد برود … قصد رفتن می کند
این حالت رقت انگیز دارد حال سردار را بهم می زند … باید اکنون مثل همیشه تنگ بغلش می کرد … سخت می بوسیدش … سردار کی مردِ افتادن در گوشه ای بود؟
با سختی از جا بلند می شود … دو قدم بلند برای رسیدن به پشت دخترک قد کوتاهی که سمت درب می رود کافی است
از پشت پنجه دور بازویش می پیچد و به طرف خود می کشد …آن گلوله حتی ذره ای زورش را کم نکرده بود … آرام محکم به بدن بی لباسش برخورد می کند که صورت سردار از درد درهم می رود
آرام با نگرانیِ بی مانندی در آغوشش سر خم می کند تا بخیه ی روی پهلویش را ببیند
– زده به سرت؟ … می خوای پاره کنی بخیه هارو؟
پوست داغ سردار با لمس دستانش داغ تر می شود … گویی گدازه در بدنش بسته بندی میشد
– نوک انگشتای پاتو از در‌ِ این خونه بذاری بیرون خودم این بخیه هارو پارشون می کنم … گلوله خوردم واسه برگشتنت بی مروّت … می خوای بذاری بری؟
آرام می ترسد تکانی بخورد و زخم سردار اذیت شود … حتی می ترسد بازویش را عقب بکشد
دیگر چه کار باید می کرد تا آرام را از خودش متنفر کند که نکرد؟ … پس چرا این دخترکِ زبون هنوز اینجاست؟
– حداقل این بار برام ارزش قائل باش … نذار انگ چسبیدن به مرد زن دار بخوره به پیشونیم
سردار حریص و سخت سر خم می کند و پیشانی به پیشانی دخترک می کوبد
– زنّ منّ تویّی … میگمت من حالم میزون نی … الان نیاز به توجه دارم … نیاز به آرام دارم … بابا لاکردار خودت می دونی چقدر می خوامت
آرام حتی ذره ای پیشانی اش را عقب نمی کشد … نفس هایشان در هم آمیخته و گویی هر دو در ریه ی یکدیگر نفس می کشند
– می خوام برم!
فقط حرف است … او حتی نمی خواهد ذره ای از این گرما فاصله بگیرد … کِی تا این اندازه عاشق شد؟
سردار بیشتر خم می شود … پهلویش تیر می کشد اما اکنون وقت منت کشی است … آرام جانش است …‌ همه چیزش است … تمام چیزی که از این دنیا طلب دارد است
بیشتر خم می شود … لب هایش کشیده می شوند … درست از زیر پلکِ پایین دخترک … جای اشک خشک شده اش را دوباره تر می کند … با لب هایش … می بوسد تا کنار لب ها،درست همانجایی که اشک ناپدید شد
این لب های کوچکِ سرخی که می لرزند را وحشیانه می خواهد ها … اما وقتش نیست … اصلا وقتش نیست
آرام نفسش قطع می شود و ریش های مرد جای جای صورتش را نوازش می کنند
– بری که جونم میره … جونمی آرام!
مغز آرام متحیر می شود … این حرف ها را سردار گفت؟ … خود سردار؟
صدا همان است … همان صدای زمخت و نخراشیده … چهره همان است … همان چهره ی استخوانیِ مردانه و ساده … حتی اختلاف قدشان هم همان است
سردار نگاهش روی لب های لرزانِ دختر است اما لب هایش زیر چشم دیگرش می نشیند … جای تک تک اشک های خشک شده را می بوسد … می بوسد و به لب که میرسد سخت عقب می کشد
می ترسد … می ترسد ببوسد و این خاموشیِ آرام ناگهانی شعله ور شود … مسخره است … سردار از یک دخترکِ قد کوتاهِ لاغر می ترسد!
نفس می زند روی صورت نرم آرامی که حتی قدم از قدم بر نمی دارد
– فقط یه زن تو دنیا هست که می ترسم بدون اجازه اش لباشو ببوسم
نگاهش زوم‌ لبانِ دخترکِ بی نفس است اما لب هایش روی پیشانی اش می نشینند
-یه زن تو دنیاس که بوی تنش شب و روز دست از سرم بر نمیداره
لب ها می چسبند روی پلک های دختر
– یه زن تو دنیاس که این دلِ لامصب می خوادش
آرام بی نفس بازویش را چنگ می زند و لب های مرد این بار گونه اش را نوازش می کنند
– یه زن تو دنیاس که جونمه!
این حرف ها … این ابراز احساسات … این ناز کشیدن ها … از سردار بعید است … زبانش زور بود … زبانش رام کردن بود
کاش کسی نفهمد سردار چگونه مانند بیچاره ها منت دخترک دلشکسته را می کشد ‌… دیگر کسی ذره ای ابهت برایش قائل نمیشد
آنقدر خم شده که بالاخره درد پهلو ناله اش را در می آورد
آرام از خلسه ناگهانی به دنیای رعب انگیزِ واقعی پرتاب می شود
– چیشد؟
سرش خم می شود و انگشتش روی پهلوی عضلانی و سفت مرد می نشیند
– خدایا دوتا از بخیه ها باز شده … چرا انقدر خم میشی آخه؟
سردار نامحسوس بینی اش را در موهای دخترک فرو می کند و سنگین نفس می کشد … آخ که میمرد برای این رایحه
آرام کمی عقب می رود و اکنون فقط نگرانِ بخیه هاست
– برو بشین … من نمی فهمم واقعا این آستانه ی دردت چرا انقدر بالاست … سه متر خم شدی بهش فشار اومد باز شد
سردار بی میل عقب می کشد … چه شد؟ … منت کشی جواب داد یا نداد؟ … اگر جواب داد که گور پدر بخیه می خواهد ببوسدش
لنگان لنگان با دستی که روی پهلویش است سمت مبل می رود

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا : 66

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

Sahel Mehrad

پریشان در پریشان در پریشان ...
اشتراک در
اطلاع از
guest
36 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Batool
Batool
پاسخ به  Sahel Mehrad
1 ماه قبل

چه شعر قشنگیه عمق احساسات این پارتو نشون میره راستی کاور جدید خییییلی قشنگ شده😍😍😍

وانیا
1 ماه قبل

عکس خیلی خوب شد ✨

آخرین ویرایش 1 ماه قبل توسط وانیا
خواننده رمان
خواننده رمان
1 ماه قبل

سردار با پدر ساحل درگیر بود که تیر خورد؟اینا اگه برا هم دردن درمانم هستن عکس جدید ترکیبی شده بهتره ممنون ساحل خانم

خواننده رمان
خواننده رمان
پاسخ به  خواننده رمان
1 ماه قبل

میگفت بخاطر تو تیر خوردم گفتم شاید درگیری با پدر ساحل بوده که رئیس یه باند بوده اخرش نفهمیدیم سردار پلیس بود یا سلیم

خواننده رمان
خواننده رمان
پاسخ به  Sahel Mehrad
1 ماه قبل

نبردنش بیمارستان شک کردم پلیس باشه پس میخواستن رد گم کنن

مائده بالانی
1 ماه قبل

خدا قوت عزیزم.🌹

Batool
Batool
1 ماه قبل

کاشکی آرام سردار رو ببخشه خیلی دلم براش سوخت البته آرامم حق داره من جاش بودم تیکه پارش میکردم حالا اون خانمی کرده این کارو انجام نداده 😅😂😂ولی خوب هر دوشون گناه دارن عجب گیری افتادیم ساحل جون خیلی داری بچه هامو اذیت میکنی ها 😁😆

خواننده رمان
خواننده رمان
پاسخ به  Sahel Mehrad
1 ماه قبل

ارامو ساکت کن کوتاه بیاد ساحلی سردار درد سرکشی آرام یه طرف درد اینکه اینهمه داره منت کشی میکنه هم یه طرف داره خفش میکنه😂

Batool
Batool
پاسخ به  Sahel Mehrad
1 ماه قبل

چیکار کنیم سردار دیگه 😅😅
عالییییییییی میشه 😄😁😁😁😍😍😍

آخرین ویرایش 1 ماه قبل توسط Batool
Setareh.sh
Setareh.sh
1 ماه قبل

وای کاور جدید خیلی قشنگه😍🤤.
کی برات کاور درست می‌کنه ؟
کارش حرف نداره😍🤤

آخرین ویرایش 1 ماه قبل توسط Setareh Sh
Setareh.sh
Setareh.sh
پاسخ به  Sahel Mehrad
1 ماه قبل

چه خواهر هنرمندی😍❤️🌹
یادم باشه اگه دفعه بعدی خواستم یه رمان بنویسم کاورشو بدم خواهرت درست کنه ساحل ژون 😍❤️🌹😂🤭.

Setareh.sh
Setareh.sh
پاسخ به  Sahel Mehrad
1 ماه قبل

ای جان عزیزم 😍❤️.
خوبه بذار سرگرم باشه ☺️🤭از خواهرت گرافیست خوبی درمیاد😍❤️ من به آیندش ایمان دارم😍🤤👌.

Setareh.sh
Setareh.sh
پاسخ به  Sahel Mehrad
1 ماه قبل

ای جانم😍🤤
ساحل جون چندساله عزیزم😍؟
خواهرت چندساله😍❤️؟
رشته دانشگاهی چی قبول شدی؟
من یه رشته ای قبول شده بودم اگه بهت بگم باورت نمیشه😐😑🤦.

Setareh.sh
Setareh.sh
پاسخ به  Sahel Mehrad
1 ماه قبل

من ۱۹سالمه ☺️.
ای جان خانم دکتر آینده😍🤤❤️.
من کنکور دادم امسال😐 . انتخاب رشته هم کردم .جواب انتخاب رشته اومد.من دانشگاه پیام نور شیراز رشته ادیان و عرفان قبول شدم نرفتم😑🤦.یه رشته مضخرف و چرت و پرتی که زیرشاخه الهیاته🤮🤮🤮🤢🤢🤢.نه به علایقم میخورد نه استعدادم نه روحیه ام. هیچی دیگه منم نرفتم 😑😐😭🙁🥺😭.
دلم میخواست هنر بخونم هنرمند بشم که نشد ساحل جون ❤️😍😐🙁🥺.

آخرین ویرایش 1 ماه قبل توسط Setareh Sh
لیلا مرادی
لیلا مرادی
1 ماه قبل

چه اوضاع افتضاحیه😂 چقدر عاشقی کردناشون متفاوت و جالبه
راستش سردار یه نموره شبیه حسام رمان خودمه
انگار اسباب‌بازیش رو می‌خوان ازش بگیرن که این‌قدر افسازگسیخته و عاصیه
با این تفاوت که آرام بلده روی زخم‌هاش مرهم بذاره
ماه‌بانوی قصه‌ی من حکم نمک‌پاش رو داره😂

لیلا مرادی
لیلا مرادی
1 ماه قبل

از بازی کلمات و پاراگراف‌بندی‌هات نگم که داستانت رو دوبرابر زیبا می‌کنه
تو موفقی هنرمند

فاطمه
1 ماه قبل

اگه یکی عین سردار نخوادم چی؟
همش تقصیر توعه ساحل خانوم منو هوایی کردی😭😭

تنها
تنها
1 ماه قبل

خدا قوت ساحل جون
زیبا بود
شعرتون هم به جا و زیبا بود

دکمه بازگشت به بالا
36
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x