رمانرمان آیینه شکسته
رمان آیینه شکسته پارت های آینده
رمان آیینه شکسته
تیکه هایی پارت های آینده
_ تورو خدا بهم کمک کن گرشا التماست میکنم
_ قرار نیست همه ادما عاشق بشن نه ؟
_ آندیا بسه!
_ سوین مطمئن باش اون تورو میخوادت
_ سرهنگ شنیدم یکیشون از دهنش پرید آتین
_ خاله بابای من کجاست؟
_ مثلا پدر این بچه ای مثلا …
_ لیانا مطمئنی از احساست ؟
_ سوین ببین نمیتونم بهت بگم که عاشقتم….. خب؟
منتظر پارت های بعد باشید….
اولینننن کامنت بگیرم بزنم تورو مننن؟؟؟بابا پارت بده نامرد چرا میذاری آدمو تو خماری با این لعنتیااا🤦🏻♀️🤦🏻♀️😂😂😂
امیدوارم فردا برسم پارت بدم
امروز بدجوری درگیر اسباب کشی بودم…
عزیزممم خسته نباشین😘😇
میدونم درگیری بابا شوخی کردم😂🤦🏻♀️
پارت بده خب😁
البته فعلا درگیری گفتی
چشم اگه برسم🥸
هعی کلا شما سه نفر فاطمه ، ضحی و سعید ، میخواین تا دادن پارت من رو سکته بدین و مجبورم کنین شمشیر در بیارم؟
در بیار🤣🤣🤣
تانسو ژون کلا شمشیر به دستاااا😂
منم با سپر میام🤣🤣🤣😎😎
شمشیر سپری رو خورد میکنه🗡😈
😂😂😂😂
ضحی دسترسی چی شد؟ پارت رو فرستادی زود اومد تو سایت؟
بله دسترسی دارم دیگه خوشحال باشین😎😎
پس دیگه بهونه ای واسه پارت نذاشتن نداری🗡😁
داد دسترسی دیگهههه😂😁
این چیه همه یاد گرفتن چهار تا جمله تایپ کنن آدمو بزارن تو خماری؟؟؟؟
اه اه
من شب چجوری بخوابم حالا؟؟؟
🤣🤣🤣
عالیییی بود ضحی مو چتری😍😍😍🧡🧡🧡