رمان رویای ارباب پارت ۹
(سلام بچه ها….امیدوارم حال دل همتون خوب باشه
ببخشید که من نبودمو نتونستم پارت بزارم
واسه خواهرم یه اتفاقی افتاد….مجبور شدیم بیاییم تهران
تمام فکر و ذکرم درگیر شده😔💔
احتمالا شنبه میرسم خونه، قول میدم این روزا رو براتون جبران کنم، بازم ببخشید❤️)
بوسه ای روی دستانش میزند و از جا بلند میشود….یکبار دیگر به خواهرکش نگاه می اندازد و از اتاق خارج میشود
نفسش را خسته بیرون میفرستد…
نه نباید خسته میشد… باید تکیه گاه برای خواهرش میشد…
امروز حتما باید به خانشان یه سر بزند، خیلی وقت است تمیزکاری نکرده…وقتی رها حالش خوب بشه باید خونه تمیز باشه دیگه
گوشی را از کیفش در میاورد و پیامکی به آیدین میدهد
«سلام آقا آیدین
ببخشید من نمیتونم امروز بیام خونتون»
سره دو دقیقه پیامکی از آیدین دریافت میکند
«سلام
هیچ اشکالی نداره، فعلا رها مهمتره
هرکاری داشتی خبرم کن»
«خیلی ممنونم ازتون😊»
گوشی را درون کیفش میگذارد به جاده خیره میشود…هروقت که رها به خانه بیایید حتما دوتایی، خواهرانه یک سفر به شمال میروند…
خیلی وقت بود قصد همچین کاری را داشت ولی، بدون پول که نمیشد!
بعد از حساب کردن کرایه از ماشین خارج میشود و به سمت کوچه شان حرکت میکند…
وقتی دم خانه میرسد دنبال کلید میگردد که…
_سلام رویا جان خوبی مادر!؟
نگاهش را به طرف زن همسایه داد
_سلام ممنونم شما خوبین؟
_قربونت دخترم…
حال خواهرت خوبه؟
نفس را آه مانند بیرون میفرستد
_چی بگم….خوبه!
_توکلت به خدا باشه مادر
ایشالله حالش بهتر میشه
_ایشالله
_میگم اگه کاری داشتی حتما بهم بگیاااا
مدیونی اگر نگی!
_دستتون دردنکنه
_قربونت عزیزم
کلید را درون قفل فرو میکند و قفل را باز میکند و وارد حیاط میشود
نگاهش به حیاط که کلی خاک دورش جمع شده و گل و درخت هایی که از بی آبی دارند خشک میشوند داد…
کفشش را در اورد وارد خانه شد
چادر و کیفش را روی میز گذاشت، حالا از کجای خانه شروع میکرد؟
از اتاق رها و خودش شروع کرد
تمام لباس های درون کشو را در آورد و کشو ها را تمیز کرد، از اول لباس ها را مرتب کرد و سرجایشان گذاشت
میز تحریر رها را پاک کرد و وسایل تزیینی رویش هم پاک کرد
آخر این همه خاک از کجا می آمدند!؟
کل اتاق را تمیز کرد، حالا نوبت هال بود…پرده های اتاق و هال را با دستش شست و در حیاط پهن کرد
با شیشه پاکن افتاد به جان خانه….اینقدر تمیز کرد که خانه برق میزد!
حالا نوبت حیاط بود
با آب و جارو حیاط را تمیز کرد و شست، به گل و درخت ها آب داد…
(ببخشید کمه، من یادم رفت دفترمو بیارم تا همینجاش یادم بود)
👏🏻👌🏻
امیدوارم زودی برگردی سحرجان😊
مرسی عشقم…
دعا کن توروخدا🥺💔
خیلی قشنگ بود خسته نباشی..
توام تو دفتر مینویسی؟
منم یه مدت توی دفتر مینویشتم ولی حالا تو گوشی تایپ میکنم خیلی راحتره 😊
ممنونم عزیزم🥲❤
من توی دفتر مینویسم، تو گوشی نمیتونم اصلا🫠🤣
سلاااااام😆
ببینم کسی دلش واسه ضحی تنگ نشده بود؟🙃😂
سلام….
اومدی شمال؟
نه …
به خاطر بابابزرگم کنسل شد سفرمون
حال بابابزرگت چطوره بهتر شد؟
یکشنبه عمل دارن..
انشاالله که حالشون خوب میشه ضحی جونم🥲❤براشون انرژی بفرست حتما ناراحت نباش درست میشه به امید خدا
ممنون نیوش🥰🥲
ایشالله عملش به خوبی پیش بره🥲🤍
به خوبی پیش میره ضحی بزه😁❤️
ناراحت نباش و به خودت استری نده🙂🙂
*استرس
ستیییی تایید کننن
ستییییی قهرم اصلا چرا پارتمو تایید نمیکنیی😭😭
نوشمک جان یکم صبر🤣🤦♀️
مامانم زنگ زد داشتم با اون حرف میزدم😁😁😁
😂😂😂🤣😭ببخشید اعصابم خورده سر یه ماجرایی
چی شده؟؟؟😁😁😁
میدونی ک فضولم چقدر البته اگه اشکالی نداره از نظرت بگو🙂
😂😂هیچی چیزی نشده یه چیزی هوس کردم سه چهار روزه نخوردمش ریختم به هم🤣🤣🤣
🤣🤦♀️
تو از منم بد تری تو شکمو بودن🤣🤣🤣
نههه اتفاقا شکمو نیستم😂ولی عجیب دلم میخواد اونو
🤦🏻♀️
منم اعصابم بهم میریزه..🤣
😂😂😂😂باورت میشه قهر کردم به خاطرش؟الان تازه آشتی کردم🤣
چرا باورم نشه..
کاملا درک میکنم خب🥺🤣
😂😂😂آره البته راست میگی انقدر همیشه قهرم که قهر به خاطر غذا هم عادیه🤣🤣
چقدر منی تو🤣🤣
مرسی ستی عزیزم🤣😍
ممنون سحری😍
ایشالله مشکل تو هم حل شه
مرسی عزیزم☺😗
ایشالا زودتر خوب میشه ضحی جان🥺😊
ممنون پسرم😘🙃
دعا کردم براش ایشاالله که عملش به خوبی پیش میره🙂
مرسی لیلی جون😍
سحر جان حال خواهرت خوبه؟
اشکال نداره هر موقع خواستی پارت بده ما حمایتت میکنیم💖👏
اصلا خوب نیست بیمارستان بستریشده😔💔
مرسی عزیزم❤🥲
آخیی ناراحت شدم به امید خدا چیزی نیست و زود حالش خوب میشه
بهتون گفتم دارم خاله میشم…
خواهرم بچش سقط شد😔💔
این دومین بچه ای هست که سقط میکنه…حال روحیش اصلا خوب نیست
خیلی دلم براش میسوزه عاشق بچه هاست
🥺
اصلا نمیدونم این دردا رو به کی بگم
تا حالش یه ذره میخواد خوب بشه یه اتفاق براش می افته بدتر میشه💔😭
نه بابا نگران نباشید اصلا..
حالا یکی دوبار سقط شده ولی ایشالا به زودی مامان میشه 🥺
ایشالله😔💔
ای وای😭😭 امیدوارم حالش هرچه زودتر خوب شه❤
مرسی عزیزم
ایشالله😔💜
عالی بوددددددد🤍🥰
مرسی عزیزم❤
سلام عزیزم.
بسیار عالی امیدوارم حال خواهرتون خوب بشه.
و در سلامتی و تندرستی باشند.🫶
ممنونم گلم🥹❤
عالی بود سحری 😍😍
مرسی عشقم🙏🥲
چیشده سحری امیدوارم حال خواهرت هر چه زود تر حوب بشه🥺🥺😘
وای الان کامنتتو خوندم
انشالله بار بعدی بچه ی خواهرت سالم به دنیا بیاد
خیلی ناراحت شدم براش بهش بگو امیدوار باشه ما داشتیم توی فامیلامون چن تا بچه سقط کرد فکر کنم سومی یا چهار میش رو خداروشکر سالم به دنیا اومد
بگو امیدت به خدا باشه عزیزم😘🧡
خداکنه….
الان ما فردا میخواییم بیایم شمال…من موندم چیکار کنم
اگه برم شمال دلم پیششه
اگرم نرم شمال نمیشه کلی سفارش دارم🤦♀️