نویسنده هایی که به مدت یک ماه پارت گذاری نکنن رمانشون از سایت حذف میشه

رمان مرد مشکی من

رمان مرد مشکی من part.1

4.2
(331)

موهامو با کش محکم بالا بستم گره حولمو باز کردم روبه روی آینه ایستادم

بدنم هوش از همه میبرد شورت سوتیین سبزی پوشیدم مشغول ژستای سکسی شدم

بعد از کلی عکس گوشیو رو تخت پرت کردم مانتو آبی شلوار سفیدمو پوشیدم حوصله آرایش نداشتم به زدن ریمل برق لب اکتفا کردم با ویبره رفتن گوشیم فهمیدم کیه شالمو رو سرم انداختم با برداشتن کلیدو گوشی از خونه بیرون زدم

~~~
با دیدن ماشین امیر درو باز کردم نشستم که بوی سیگارو ادکلن زیر بیینم پیچید خودشو جلو کشید لبامو بوسید
+به به ماد مازل چه عجب تشیف فرما شدی

خندیدم لبامو با عشوه گاز گرفتم
_تو زود میای

لبخندی زد ماشینو روشن کرد
+ قربون خندت برم شما دیر اماده میشی

خندیدم و بی حوصله چیزی نگفتم دوهفته ایی بود با امیر اشنا شده بودم دومین قرارمون بود قیافش بد نبود ولی لاشی بودن از سرو روش میبارید

منم که ب یورم نبود کلن با طرف نمیخاصم ازدواج کنم که

اون منو برا ی خوشگذرونی میخاص منم همینطور

با دستاش رو رون پاهام به خودم اومدم اولین بار بود لمسم میکرد قرار اول چنان ارمین  مثل دشمن خونی نگاش میکرد که اون هم حد خودشو حفظ کرده بود
+تو فکری عزیزم

خیره بهش نگاه کردم
_خستم یکم

ابروایی بالا انداخت دستش نوازش وار رو رونم بالا پایین میشد
+کجا دوست داری بریم خستگیت در بره

ساعت ۸شب بود تو ماشین بنظرم بهترین جا بود سمت شیشه  برگشتم با دیدن ی کوچه خلوت لب زدم
_بریم تو همین کوچه

با حرفم چشاش برق زد دستش بی حرکت رو رونم بود پیچید تو کوچه سمتش برگشتم که خمار بهم زل زده بود

دستش دوباره نوازش وار رو رونم پیچید برعکس دفعه قبل حس میکردم تحریک شدم رو صندلی جابه جاشد لباشو به گوشم چسبوند
+دوست دارم همینجا انقد کبودت کنم که سفیدی تنت بنفش شه

چشمکی زدم دستمو تو موهاش کردم
_بنفش دوست دارم

با حرفم حمله کرد به سمت لبام دستاشو دو طرف کمرم گذاشته بود انگار میترسید فرار کنم

تند تند لبای همو میبوسدیم صدای ملچ ملوچ لبامون تو ماشین پیچیده بود بین پام شدید نبض میزد چشاش خمار بود خودمو بهش چسبوندم موهاشو نوازش میکردم

با جداشدنش با نفس نفس بهم زل زدیم منتظر نگاش کردم که صندلیو خوابوند اشاره کرد برم رو پاهاش

_خودت منو بزار رو پاهات

+لوس میشی جذاب تر میشی

ابرو ایی بالا انداختم که بلندم کرد به سختی نشوندم رو پاهاش شالمو دور گردنم انداختم خم شدم رو تنش لباشو  محکم بوسیدم گازی از لبم گرفت که صدای عاحم تو گلو خفه شد سفیتی مردونگیشو رو رونم حس میکردم
+خیلی سکسی هستی

دستمو رو گونش کشیدم
_تو هم که عاشق سکسی

چشمکی زد که تایید حرفم بود دستاش رو سینم نشست محکم فشار میداد
عاحام دست خودم نبود حتی جون هم نداشتم لب بگیرم اون فقط تند تند لب میگرفت بدنمو لمس میکرد ازم جدا شد فاصله لبامون خیلی کم بود نفسای داغش میخورد به پوست تنم

+جووون تولمو نگا خمار شده

بیحال نگاش کردم تنم افتاد رو تنش خندید دستشو بزور میخاص وارد شلوارم کنه که بخاطر تنگ بودنش نمیتونس

قیافشو نمیدیدم ولی حشری بود سعی داشت دکمه شلوارمو باز کنه
+دلم میخاد شلوارتو جر بدم تو تنت

بیحال از روش بلند شدم که دکمه های مانتومو محکم کشید که همشون یجا افتادن هینی کشیدم که محو سینه هام شد
_وحشی اروم تر

جونی گفت باسنمو تو مشتش فشرد که عاحی کشیدم
+جون تو فقط باش عاح بکش برام سفید برفی

سرشو جلو اورد که خودمو جلو کشیدم کارام دست خودم نبود

مثل همیشه خمار بودم دوست داشتم ارضام کنه چشامو بستم منتظر لباش رو سینم بودم

یهو صدای باز شدن در اومد که به عانی چشم های منم باز شد جیغی کشیدم تموم حسو حالم پرید با کسی که دیدم نفس تو سینم حبس شد رعشه ایی به تنم وارد شد

ادامه دارد..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا : 331

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

selvina

‌ ‌ ‌اینکه بدونی کجا باید رها کنی،هنر بزرگیه. ‌️
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x