معرفی رمان قَراوُل
قراول:نگهبان،متحفظ
داستان، داستانِ عشقی است که از درون مشکلات شعله می کشد
عشقی سوزاننده در دهه ی ۴۰ و ۵۰ … دخترِ دریایی چَشم جنوب عاشق می شود … مرد قوی هیکلی که عشق برایش سم است، درگیر می شود
آشوب: دِی مو عاشق شُدُم( مامان من عاشق شدم)
البرز: دله دیگه … رفته براش چه غلطی کنم؟
عشقی که از درون کوهِ نفرت شعله می کشد … قراری که بی قرار می شود … نامحرمی که محرم می شود
البرز: برقص!
آشوب: چشمای دریدتو از روی من بردار
دختری که رقاصه ی عشق مردی می شود که یکه تاز شکنجه های کشور است … چه دنیای بی رحمی
آشوب: او یه مرد شهریه … مونه سی چه بخوا؟ (اون یه مرد شهریه … منو برا چی بخواد؟)
البرز: محرمش می کنم … گور پدر نظام
همه چیز خوب است اما حقایق وحشتناکی وجود دارد … زن و مردی از دو دنیای متفاوت؟
آشوب: همه ی اون زنارو از خودت دور میکنی!
البرز: همشونو ذبح میکنم تو فقط بخواه!
عشق قشنگی است … پر از پروانه های رنگی است که بال هایشان با رو شدن حقایق جزغاله می شود
زنی آزادی خواه و مردی شکنجه گر آزادی خواهان!
آشوب: تو افسر ساواکی … خدا لعنتت کنه!
البرز: این نظام هرطور شده حفظ می شه!
چگونه می شود؟ … چطور ممکن است آخر؟
عشقی ناجوان مردانه به میان جسته
البرز: تو آشوبِ البرز می مونی
آشوب: دیگه حتی اجازه نمیدم نقابمو لمس کنی
باید دید چه می شود … زندگی دخترک ساده ی چشم آبی گره می خورد به مرد شکنجه گر کشور
عشق فقط مرهم است … اما درمان نیست …
البرز: تا هزار سال دیگه زن البرزی!
آشوب: تا هزار سال دیگه آشوبِ البرزم!
از اونجایی که پارتای زیادی از رمان آزرم مونده و تا تموم شدنش زمان زیادی باقی مونده سناریوی جدیدی به ذهنم رسید که حیفم اومد به تحریر در نیارم
احتمالا همین روزا شروعش کنیم❤
رمان جدید مبارک ساحل جان😍❤️🌹
موفق باشی عزیزم 🙏😍❤️
مچکرم عزیزم❤
همچنین خودت❤
البرز هم یه عاشق خودخواهه تو مایه های سردار انگار
ما که به قلمت ایمان داریم ساحل جان موفق باشی گلم
سعی کردم متفاوت بنویسم نسبت به آزرم هم از لحاظ فضا و هم از لحاظ شخصیت ها
مثلا آشوب برخلاف آرام دختر ساکت و مظلومیه و البرز برخلاف سردار منطقیه
امیدوارم به دل بشینه
مچکرم ازت خانوووم❤