نوای رویا,پارت2
این افرادی که اینجا بودند همه متقاضی کار در آموزشگاه بودند؟
متعجب سمت فرد کناری اش برگشت:
– ببخشید خانم شماهم برای آموزش نوازندگی اومدید؟
– نه من برای منشی گری اومدم تو آگهی اونم اعلام کرده بودن.
«آها» ای گفت و بلافاصله بلند شد، در آن مکان کوچک کم کم آن احساس سرد نفسش را می برید.
بیرون رفت و پوشه زرد رنگ مدارک را در دستش فشرد، دو دختر دبیرستانی خندانی که از کنارش رد شدند دوباره آن احساس سرد درون قلبش نفوذ کرد، قلبش دوباره آن خلا را احساس کرد.
پوشه از دستش افتاد سرش را بین دستانش فشرد و نشست.
بعد آن اتفاق بعد این سال ها چرا هنوز این زخم تازه بود؟ چرا فراموش نمی کرد؟
بلند شد، باید به خودش می آمد نفسی عمیق گرفت و پوشه را برداشت، به آموزشگاه رو به رویش خیره شد.
درست روبه روی همین آموزشگاه، یکی دیگر هم بود؟
اما آموزشگاه رو به رویش گویا تازه تاسیس بود.
از خیابان رد شد و وارد آموزشگاه رو به رویش شد.
آگهی روی در را خواند« به دلیل تازه تاسیس بودن آموزشگاه به چندین نوازنده نیازمندیم»
وارد شد و در آن مکان خلوت با دیوارهای سفید و دکوراسیون دوست داشتنی سمت منشی رفت:
– سلام من برای آگهی جلوی در اومدم…
منشی نگاهی انداخت لبخندی زد و گفت:
– آقای جهانی تو دفترشون هستن بهشون اطلاع میدم رزومه تون پیشتونه؟
باز هم رزومه گویا باید به حرفی که صبح به ونوس زد عمل می کرد:
– بله همه ی مدارکمم پیشمه
منشی بلند شد و سمت اتاق رفت، چندین دقیقه نگذشته بود که صدایی آشنا وجودش را لرزاند.
این نمی توانست همان فردی که فکر می کرد باشد.
نه! نه غیر ممکن بود نمی توانست مگرنه؟
قلم خوبی داری موفق باشی
#حمایت
ببین اگر از ما ها حمایت کنی ما همه ی پارت های تو رو حمایت میکنیم
همه ی نویسنده ها اینجا از هم حمایت میکنن
پس اگر مایلی حمایت بشی سری به رمان های ما بزن
رمان من شاه دل هستش
حمایت کن حمایت میشی 😊✨
ممنون چراکه نه حتما میبینم
قلم ات رو دوست دارم دو پارتی که گذاشتی رو خوندم😊🧡
پرقدرت ادامه بده آفرین بهت🌸
نیوش راستی در باره اون قضیه ای که بهت گفتم ..
ده اوکی شد خودم سر فرصت اوکی میکنم ممنونم ازت😍
آهااا قربونت برم کاری نکردم که خوشحال شدم ایشالا زودتر شروع میکنی❤🥲😍
فعلا که کار ریخته رو سرم. حالا حالا کم کم شروعش میکنم🤣
😂ایشالا عزیزم
رمان منو خوندی؟🤔🧐
ها عامو خوندمش ولی حوصلم نشد نظر بدم حالا واست فرستادم😆😆😆😆
تو دیگه چرا 🥺🥺
عرضم به حضورت امروز ساعت ۱ بیدار شدم
بعدشم خوندم ولی یکم درگیر بودم و اینا
الانم تازه از کلاس اومدم خواهرم😂
کلاس هم واقعا دردسره😂
خیلی ممنون از لطفت مهربون💛
خیلی عالی بود عزیزم
به رمان ماهم سر بزن لقب اشتباهی که به تو دادم ممنون نمیشه
ممنون میشم *😂🗡️
نگاه میکنم حتما😂