خلاصه رمان شاه دل
مقدمه:
همه چیز از همان جایی شروع شد که خنده هایش مرا کشت..از همان جایی که سردرد هایم تنها در آغوشش تسکین می یافت..از همان جایی که صدا کردنش بهانه ای بود برای جانم شنیدن..حس زیبا و شیرینی بود..عشق را میگویم،همان عشق افسانه ای..کاری با کسی ندارم از کل دنیا تنها تو را میخواهم.. ولی افسوس که جای قلب در سینه ات سنگ است..
“صادقانه بگو توی رویاهایت
آنجایی که هیچ رودربایستی با هیچکسی نداری
آنجا که دیگر غرورت یکه تازی نمیکند
آنجا که مجبور نیستی تظاهر کنی به هیچ چیز
آنجاهم مرا دوست نداری؟ ”
خلاصه:
پدر افرا و کیوان شریک هستن..بعد از سال ها پدر افرا باعث ورشکستگی شرکت میشه..و تنها شرط شکایت نکردن پدر کیوان اینه افرا با پسرش ازدواج کنه..هیچ اجباری در کار نیست..شاید اجباری از جنس اختیار..افرا هم مثل تمام دختران حاضر به دیدن غم پدرش نیست..
با خواسته ی خودش مجبور به ازدواج با کیوان میشه..حالا ترکیب اجبار و اختیار چی میتونه باشه..شاید خوشبختی..شایدم..!
کسی چه میدونه سرنوشت چه خواب هایی در سر داره
شاید خوشبختی در همین حوالی باشد..
“بیشترین عشق جهان را
به سوی تو می آورم..
چرا که هیچ چیز در کنارمن ..
از تو عظیم تر نبوده است..”
سعید ژووون زود تر پارت بده😁
باشه ستی جونم😊🌱
به به به رمان جدیددد
بله دیگه گذاشتم
امیدوارم خوشتون بیاد 😊
حتما خوشمون میاددد
😊💚
موفق باشی عزیزم منتظر شروعش هستم 😊
ممنون گلی..
ایشالا زود شروع میکنم 😊🍎
فقط عکسش رو برداری بهتره چون آخرش برای مخاطب باز میشه که این دو تا عاشق هم میشن😊💚
عکس پیدااا نمیشه لیلا🤣🤣
نمیدونم چی بزارم خب
میشه برو تو گوگل بگرد یه عکس مفهومی مربوط به موضوع رمانت بذار
باشه
ببینم میشه 😊
عکس شاه دل ورق رو بزار😂😂😂
🤣🤣🤣🤦🏻♀️
اتفاقا منم به این فکر کردم😂
خوبه
دوست داشتم خواننده متوجه بشه😂
ولی خب بد نیس عکس ورق بزارم؟🤦🏻♀️🤣🤣
چرا بده🤧🤥
🤣🤣🤦🏻♀️
چرا که نه خیلی هم باحاله😁
وا🤣🤣🤦🏻♀️
وا چرا جدی میگم😂🤦🏻♀️
آخه ورق بزااارم کاور🤣
سعید ژووون من عاشق ورقممم
منم دوست دارم برای همین این اسم رو انتخاب کردم
حالا شاید تونستم ی کاور درست کنم گوشه اش هم ورق میزارم🤣
نه همون عکس شاه دل رو بزار
ستی ورق بزارم جدی🤦🏻♀️
بیخیال ی چیزی درست کردم حالا..بعدا فرستادم ببنید چطوره 😂
هووورااا رمان جدیددد😂🤗
اره نیوشی😊
امیدوارم بخونید و خوشتون بیاد ☘️
به به رمان جدید مبارکاااا
ممنون سحر گلی😊🌷
بیصبرانه منتظرم شروع بشه مهساییی🥰😘
امیدوارم خوشت بیاد گل دختر 😊🍀
سلام سعید ژوون
رمان جدید مبارک
بزتون بالاخره وقت کرد بیاد سایت
البته بذارید الان یه تصویری از خودمو شرح بدم
یه دختر با موهای ژولیده که تو صورتش به صورت اجق وجق ریخته لب هایی که پوستشون کنده شده ، ناخن هایی که گوشه و کنار رو کنده و چشم هایی که پف کرده و مغزی که هنوز آپلود نشده . و منی که باورم نمیشه با این حال تا نیم ساعت دیگه باید سر کلاس زبان باشم اونم با وبکم🤣🤣
سلام ضحی ژون
ممنوووونم😊🍀
ناخن ها رو نمیشه کاری کرد 😂
ولی بقیه شو ی حموم برو اوکی میشه..خستگیت هم در میره😊
ورپریده رمان منو خوندی ⚔️
به به رمان جدید 👏🔥
حالا کی اولین پارت رو میدی سعیدژوون؟
اره دیگه گذاشتم 😄
ایشالا فردا میدم تانسو ژون😊🌱
منتظر پارت اولم ….. 😍😍😍
موفق باشی سعید ژوووونننن
ایشالا به زودی پارت میدم.
خوشحال میشم بخونی 😊🍀🌷
ژووون مهی جونم رمان جدید نوشته 😉
به شدت منتظر پارت گذاریش هستم 🥰😍
مهسااا اسمتو عوض کن ناموصا من همش اشتباهی میخوام بنویسم سعید🙂🤣🤣🤣
تارا ناراحت نشو لطفاااا آخه واقعا امکانش نیس
بچه سعید میگن 🤣
توام بگو عب نداره 😊
ولی ناراحت نشو
بچه ها
اره رمان جدید 😄
خوشحااال میشم بخونی تارا ژون🥺
حتما😍😍
🙏🥺
عه از این رمان ازدواج اجباری و خلاصههه این دونفر عاشق هم میشوندددددد
ولی رمان قشنگی به نظر میاد موفق باشی امیدوارم تا آخرش همینجوری پیش بره.
من اولین رماناییه که تو این سایت میخونم😐😂
ممنون زی زی جون
امیدوارم بخونی و خوشت بیاد..🌷
جدی..پس خوشحال میشم بخونی 😊
مرسی🤍
موفق باشیییییی
آره رمان زیاد میخونم بیشتر آنلاینارو تو روبیکا یام تو سایت رماندونی و رمان وان اینجا عضو بودم ولی الان یه لحظه دیدم یه رمان جدیده گفتم بخونم😂
مرسییی پس پر قدرت ادامه بده تا منم نا امید نرم….😂
میشه رمان منم بخونی😟
سلام
نگا لب و لوچرو چه آویزون😂
اسم رمانتتتتتت چیههههههه😂
عه یادمان آمد
شما نویسنده بوی گندمی وایی من دانلود کردم فصل اولشو ولی وخ نکردم😐😭💔😂
آره خوشحالم میشم بخونی توی پیدیاف اوایل یکم متن فشردهست چون تازه.کار بودم یکم بلد نبودم درست ویرایشش کنم ولی بعد چند پارت اوکیه تو گوگل هم میتونی پارت به پارن بخونی مثلا بوی گندم پارت ۱ یا….
امیدوارم از خوندنش حسابی لذت ببری 😊
😊
ممنووون گلی🌷
اره جدید بود کار خوبی کردی..من پارت گذاریم منظم هست روزی ی پارت حتما میزارم نگران نباش ناامید نمیری 🤣
🤍
عه عاقااا یدونه کمه🗡😐😂😂حداقللللل دوتا پارت تو روز
پارت طولانی میدم این رمان رو
که اندازه دو پارت باشه 😂
سعید ببین از هر افسرده هم افسرده ترم الان . یه پارت طولانی نوشتم … بعد اشتباهی به جای زدن کپی زدم رو پیست کل متنه پرید🥴🥴🥴🥴🥴🥴🥴🥴
هی سعید هی میبینی زندگی بزی رو خداوکیلی😑
واقعا میفهمم چی میگی
خلیییی بده🤦🏻♀️😞
واااای خیلی بده این🤦🏻♀️
توی ی پیام رسان بنویس بفرست ذخیره
اون طوری امکان ندارع بپره
تو کجا مینویسی؟؟
چون ممکنه بپره من ی بار تو دفتر ذخیره دارم دیگه
آره خب کار خوبی میکنی😊
ضحی مثل باد میره میاد
من فعلا با عشقم شکلات درگیرم وقت نمیکنم بیام سایت😌🤣
🤦🏻♀️🤣🤣
😊👍
اره 😂
لیلا اگه هستی بروایتا
باشه
پس دیگه صدات میزنم سعید🤣🤣
نه عشقم چرا ناراحت بشم اتفاقا من گفتم اشتباهی بهت بگم سعید ناراحت بشی🙂😝🤣
نه مشکلی نیس راحتم تارا جون🤣🤦🏻♀️