رمان تقاص پارت 18
به سمت ماشین پرواز میکنیم
آدرسی که دلشادی داده بود را میخوانم و او به سمتش میراند.
به سمت ساختمان بزرگ میرویم.
میثم به سمت نگهبان میدود و میگوید:اکبری…اکبری کدوم طبقه است.
نگهبان گیج نگاه میکند و میگوید:اکبری نداریم اینجا.
پاهای میثم میلرزد دستش را بند میز میکند و میگوید:به ما آدرس اینجارو دادن.
_شما اقای؟
_میثم…میثم امیری.
خم مسشود و از کشوی میز برگه ای درمیآورد و میگوید:اکبری نداریم اما…مهندس این برگه رو دادن و گفتن بدم به شما.
مهندس؟مهندس دیگر کیست؟
_فامیلیش چیه؟
نگاهش را به من سوق میدهد و میگوید:به من گفتن فقط همین بدم بهتون نمیتونم چیز دیگه ای بگم.
…
میثم سرش را روی فرمان ماشین گذاشته بود و زیر لب چیزی میگفت.
و من برگه را میخواندم
_اینا کین عمو؟قضیه چیه؟
اما او فقط میگوید:رها…رها…باید رهارو نجات بدیم هاله…جون رها در خطره.
من اما پافشاری میکنم:اینا کین؟شمارو از کجا میشناسن؟
محزون میگوید:اینا گذشته ی منن…اما من هیلی وقته از اون گذشته کشیدم بیرون..چرا الان؟..چرا رها.
و من هیچ از حرف هایش سر در نمی آورم.
تلفنم زنگ میخورد و نام شیما روی آن افتاده
.
صدایم را صاف میکنم و میگویم:جان دلم؟
صدای ترسانش می اید:آبجی مامان.
…..
پاهایم را با ریتم روی زمین میکوبم تا که دکترش از اتاق در می اید:حالش چطوره آقای دکتر؟
_خوبن…چیز خاصی نبود فشارشون جابه جا شده..سرمشون که تموم شه میتونید ببریدشون.
نفس عمیقی میکشم و به سمت اتاقش میروم:تو که من نصف جون کردی قربون چشمات.
_شرمنده ام مادر…نمیدونم چیشد اصلا یهو حالم بد شد.
_قربونت برم من…انقدر که حرص و جوش میخوری.
صدای شیما بود.
اخم کرده میپرسم:حرص و جوش چی؟
و شیما باز میگوید:من شما..حرص همرو…نمیدونم تا کی قراره خودتو بخاطر ما انقدر اذیت کنی؟
آبجی دیگه بزرگ شده…منم که دارم درسمو میخونم هیچ خطری تهدیدم نمیکنه دورت بگردم من.
…
از تاکسی پیاده شده و به سمت خانه میرویم.تخت مادرم را مرتب کرده و بعد خودم به اتاقم میروم اما خوابم نمیبرد.
صدای گریه های دخترکی ترسان در گوشم میپیچد.
دختری که در اتاق نشسته بود باید حواس خواهر یک سال و نیمه اش را از دعوای بیرون پرت میکرد.
صدای گریه های مادرش و صدای داد پدرش در گوشش میپیچد و او سعی دارد لالایی بخواند
_لالالالا گل مریم
فدای تو می شم هر دم
لالالالا گل نازم
خودم رو من فدات سازم
لالالالا گل یاسم
تموم عمر به پات وایسم
لالالالا گل مینا
به عشق توست چشام بینا
لالالالا گل شب بو
تویی خوشرنگ تویی خوشبو
لالالالا گل گل پونه
بابات میاد زودی خونه
لالالالا گل لادن همه خوبی به تو دادن
لالالالا گل نعنا فدای اون قد رعنا
لالالالا گل گل لاله دوست داریم من و خاله
لالالالا گل چایی دوست داریم من و دایی
لالالالا گل زیره چرا خوابت نمی گیره؟
لالالالا گل خشخاش بابات رفته خدا همراش
بابات رفته سوی کرمون
تویی درد مرا درمون
لالالالا گل فندق جهازت هست توی صندوق
لالالالا گل سرخم مبادا تو بشی سر خم
لالالالا گل سنبل عزیز من تویی چون گل
لالالالا گلم هستی عزیز این دلم هستی
اشکی از گوشه ی چشمش میچکد و دوباره صدای جیغ دخترک در گوشش میپیچد.
دخترکی که پاهای پدرش را چسبیده و فریاد میزند:
_بس کن…نزنش…بابا بس کن…نزنش تروخدا
اینبار تصویر دیگر میبیند.
دخترک کلاس اولی که مادرش املای شب به او میگفت:بابا..مهربان..است
بابا…آب…داد
بابا…مادر را…دوست دارد
هاله شبیه دختر های هفت ساله درحالی که خود را در اغوش کشیده میگوید:بابا…مهربان…نیست.
اشک میریزد و صدایش میلرزد:بابا..مادر را…میزند.
و صدای گریه اش را در دستانش خفه میکند تا مبادا کسی شکستن اورا ببیند
حمایت فراموش نشه
خواننده های گرامی
پارت گذاری از این به بعد شرطی میشه
هر وقت پارت رسید به ۷۰۰ تا بازدید پارت بعدی ارسال میشه
💚
خسته نباشی
طفلک مامان هاله.
من بیشتز از بقیه تو این پارت دلم برای اون سوخت
مرسی
آره واقعا خیلی گناه داره🥲
اخییی دلم سوختت برا هاله و غمش عزیزممم😭😭😭😭😭گریم گرفتتتت
قربونت برممم منن مرسی که خوندی💙
🥰🥰خدا نکنه
چه قدر قشنگ نوشتی👌 واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم🥺 قلمت مانا خیلی خوب تونستی درد هاله رو به تصویر بکشی. کارت درسته خواهر😍 کنجکاوم راز گذشته پدر رها رو بفهمم
مرسی لیلا جونم باعث افتخاره که این حرفوو میشوندم همینطور که خوندید فقط چند روز به مهمونی و مشخص شدن همه چی مونده
چرا خبری از نازی نیست؟ سعید، ستی، تارا سحر…. وای انگار باید نازشون رو کشید چه ملت پرکاری داریم ما!!!
وااایی لیلا نمیدونم چرا فقط با لپ تاپم میاونم بیام تو سایت با گوشی مززنه ک خطا رخ داده و اینا🤦♀️🤦♀️
اتفاقا چند بار خواستم کامنت بدم دعوات کنم ک چرا ادامه سقوط رو نمیذاری😂
دوستان من دسترسی ام قطع شده
رمان منم تایید بزنید ممنون
منم دیگه دسترسی ندارم نمیدونم چرا🥲
بقیه بچه ها کیا هنوز دسترسی دارن؟
و منم ندارم😂
سلام خواهرم ببخش بخدا نیست رمان نمیذاری زیاد نمیام سر بزنم یکم سرم شلوغه چطوری خوبی
نمیگی نگرانت میشیم؟ دلم هزار راه رفت بابا😤 یه ذره دندون رو جیگر بذارید پارتها رو آماده میکنم.
منم زیاد وقت نمیکنم بیام سایت، اما خب تا یه وقت خالی باشه میام، چه خبر خوبی؟
قربونت برم آره خداروشکر خوبم ودرگیرزندگی
خیلیم عااالیییی😍😅
عشق هاله زود تر بیا و هاله رو نجات بده😂😂🤦♀️
خیلی قشنگ و دوست داشتنی بود فاطمه جون💋❤️
😂😂💙قربونت برمم
احتمالاً دارند دسترسیها رو درست میکنند به خاطر همون🙂
سایت مشکلی داره یعنی؟
من ۴ و ۵ بود فرستادم الان ۸ شبه. کی تایید شه پ چقد ویو بخوره خدا میدونه
احتمالاً، به هر حال دارند روش کار میکنند چون دسترسیها دچار مشکل بود.
خیلی نامردی که ما رو تو خماری میذاری😢
اون یارو کیهههه
لالاییتم خیلی قشنگ بود.
خداقوت.
قربونت برم 💙
یکی دو پارت دیگه مشخص میشه همه چی
الهی چه دل زخم خورده ای داره هاله💔
هعب🥲
کسی نیست پارت ما رو تایید کنه! چرا سایت رها شده به امون خدا